جدول جو
جدول جو

معنی مشاهره - جستجوی لغت در جدول جو

مشاهره
اجرت ماهیانه، شهریه
تصویری از مشاهره
تصویر مشاهره
فرهنگ فارسی عمید
مشاهره
اجرت ماهیانه، شهریه
تصویری از مشاهره
تصویر مشاهره
فرهنگ لغت هوشیار
مشاهره
((مُ هَ رَ یا رِ))
کسی را به مزدوری گرفتن، مقرری، ماهیانه
تصویری از مشاهره
تصویر مشاهره
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشاهده
تصویر مشاهده
دیدن، هم بینی، برنگری، تماشا، نگریستن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مشاوره
تصویر مشاوره
کنشکاش، رایزنی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مشاوره
تصویر مشاوره
با هم مشورت کردن، کنکاش کردن، رایزنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشاجره
تصویر مشاجره
باهم نزاع کردن، با یکدیگر خصومت ورزیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجاهره
تصویر مجاهره
علنی شدن، آشکار شدن، آشکارا دشمنی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشاهده
تصویر مشاهده
به چشم دیدن، نگریستن، نگاه کردن، صورت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مباهره
تصویر مباهره
خود ستایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجاهره
تصویر مجاهره
آشکار ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
مساهره و مساهرت در فارسی با هم بیداری شب زنده داری شب را با هم بیدار بودن، شب زنده داری
فرهنگ لغت هوشیار
اجیر کردن شخصی با پرداخت دستمزد ماهانه، اجرت ماهیانه شهریه، جمع مشاهرات. یا مشاهرت اطلاق کردن، مقرری ماهیانه تعیین کردن: هر یکی را از ایشان باندازه کفاف مشاهرت اطلاق کنند تا او را بخیانتی حاجت نیفتد
فرهنگ لغت هوشیار
مشاهده و مشاهدت در فارسی: دید دیدن بچشم نگریستن، بدیده تامل دیدن نظر کردن، باکسی در جایی حاضر بودن، معاینه دیدار: بمطالعه و مشاهده ایلگ خان بجانب بخارا نهضت نمود، الف - دیدن اشیا بدلایل توحید. ب - رویت حق در اشیا، جمع مشاهدات
فرهنگ لغت هوشیار
مشاوره و مشاورت در فارسی: اندرز اوسکار اوسکارش رایزنی مشورت کردن بایکدیگر رای زدن، مشورت رایزنی، جمع مشاورات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشاکره
تصویر مشاکره
سپاسگزاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشاعره
تصویر مشاعره
با کسی به شعر نبرد کردن، با هم شعر خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشاجره
تصویر مشاجره
اختلاف، ستیزه، مشاجرت، خصومت ورزیدن با یکدیگر، نزاع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
مصاهره و مصاهرت در فارسی: دامادی، خسورگی خسوره در پارسی پدر شوهر و پدر زن را گویند، خویشی وابستگی (سببی) داماد شدن شوهر دختر یا خواهر کسی گردیدن، باکسی خویشی کردن بوسیله زن دادن و زن گرفتن، دامادی: ایلگ خان از سلجوقیان خایف شده بود پیش محمود بحکم مصاهرت و مصادقت که از جانبین سلسله و داد و اتحاد منعقد بودکسی فرستاد، رابطه و علاقه ایست که میان زن وشوی واقرباء یکدیگر ایجاد میشود که موجب حرمت نکاح عده ای میگردد مثلا زن هر یک از پدر وپسر بر دیگری حرام میشود و مادر زن یا دختر زنی که موطوئه باشند بر شخص حرام میگردند
فرهنگ لغت هوشیار
مظاهرت و مظاهره در فارسی: پشتیبانی یاری دادن کسی را پشتیبانی کردن، حمایت یاری: بر سبیل مخامرت پادشاهان آن طرف بمظاهرت مجاهرت نموده و بحبل طاعت و تباعت اعتصام کرده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجاهره
تصویر مجاهره
((مُ هَ رَ))
آشکار ساختن، علنی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشاهده
تصویر مشاهده
((مُ هَ دَ))
دیدن، نگاه کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشاوره
تصویر مشاوره
((مُ وِ رِ))
با هم مشورت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشاعره
تصویر مشاعره
((مُ عَ رَ یا رِ))
مسابقه شعرخوانی، خواندن اشعار در مقابل یکدیگر به طریق مسابقه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشاجره
تصویر مشاجره
((مُ جمع رَ یا رِ))
با هم نزاع کردن، گفتگوی همراه با پرخاش و ستیز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مشاعره
تصویر مشاعره
با هم شعر خواندن، خواندن اشعار در مقابل یکدیگر به طریق مسابقه که کدام یک بیشتر شعر از بر دارد یا بهتر می خواند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشاهده
تصویر مشاهده
Observation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مشاوره
تصویر مشاوره
Advisement, Consultation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مشاجره
تصویر مشاجره
Altercation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
aconselhamento, consulta
دیکشنری فارسی به پرتغالی