جدول جو
جدول جو

معنی مشاعرات - جستجوی لغت در جدول جو

مشاعرات
(مُ عَ)
جمع واژۀ مشاعره. (فرهنگ فارسی معین) : مشاعرات او با استاد ابوبکر خوارزمی مشهور و در یتیمهالدهر مستوفی ذکر آورده. (لباب الالباب چ سعید نفیسی ص 30). و رجوع به مشاعره معنی اوّل شود
لغت نامه دهخدا
مشاعرات
جمع مشاعره، ویچستاران جمع مشاعره: و مشاعرات او با استاد ابوبکر خوارزمی مشهور و در یتیمه الدهر مستوفی ذکر آمده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ جَ)
جمع واژۀ مشاجره. رجوع به مشاجره شود
لغت نامه دهخدا
(مُ هََ)
جمع واژۀ مشاهره: مشاهرات و میاومات ایشان رایج می رسید. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 423). و رجوع به مشاهره شود
لغت نامه دهخدا
(مُ وَ)
جمع واژۀ مشاوره: و درهمه اصناف خطابت مفید اما تعلق ممکن و غیرممکن به مشاورات و کاین و غیرکاین به مشاجرات و تعظیم و تحقیر او به منافرات بیشتر بود. (اساس الاقتباس ص 569)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
بیع و شری. خرید و فروش. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مشاراه شود
لغت نامه دهخدا
جمع مشهوره، شناختگان جمع مشهوره (مشهور) : مشهورها، قضایایی باشند که همه مردم بدان اعتراف کرده باشند از راه عادات ومتضمن بودن مصالح آنها و غیره. یا مشهورات بظاهر. آن مقدمات باشند که باول شنیدن چنین و هم افتد که ایشان مشهورند و چون بحقیقت بنگری مشهور نباشند. یا مشهورات حقیقی. آن مقدمات باشند که حقیقه مشهورند نه بظاهر: مشهورات حقیقی مطلق چنانک عدل حسن است و ظلم قبیح و این حکم بحسب مصالح جمهور یا بسبب عادات فاضله و اخلاق جمیله که در نفوس راسخ باشد یا بسبب قوتی از قوتهاء نفس ناطقه غیر عقلی مانند رقت یا حمیت یا حیا یا غیر آن مقبول بود بنزدیک همه کس. یا مشهورات محدود. مقدماتی بود که بنزدیک قومی مشهور باشد چنانک تصدیق بان که تسلسل محال است بنزدیک متکلمان و هر اهل علمی و صناعتی را مانند آن مشهورات باشد که نزدیک غیر ایشان باشد که مقبول نبود
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مشاهده، دیدها جمع مشاهده: و اما فلکیات چون یک قسمت مهم آن مبنی است بر تجربیات و مشاهدات لذا آن هم از حد فلسفه خارج میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشارکات
تصویر مشارکات
جمع مشارکه، هنبازی ها، جمع مشارکت
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مشابهه، همانندی ها مانندگیها همسانیها جمع مشابهت (مشابهه) مانندگیها: ودلیل را قسمت کنند بعلامات و مشابهات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصادرات
تصویر مصادرات
جمع مصادره، باز گیری ها تاوان گیری ها جمع مصادره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مفاخرات
تصویر مفاخرات
جمع مفاخره، ناز ها، خویشبالی ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع معاشره، همزیستی ها همامیزی ها آمد و شد ها همنشینی ها جمع معاشرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخابرات
تصویر مخابرات
خبرهایی که مابین دو نفر رد و بدل گردد، شاخه ای از علوم ارتباطات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مکابرات
تصویر مکابرات
مکابرات در فارسی، جمع مکابره، کابیدن ها جمع مکابرت (مکابره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناظرات
تصویر مناظرات
جمع مناظره، نگر گویی ها، در کاویدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مواخرات
تصویر مواخرات
جمع موخره، پس انداخته ها پشت مانده ها، پایانه ها
فرهنگ لغت هوشیار
جمع موامره، رایزنی ها و، باز خواه نامه ها به گونه رمن جمع موامره، قلمی (شعبه ای) از خط عربی که مستخرج از ثلاثین است و در دادخواهی میان ملوک بکار میرفته، نوشته هایی که سلاطین و حکام بنام مامورانی که وجوهی از اموال دولت را بنام خود ضبط میکردند صادر می نمودند و بموجب آن رد آن وجوه را از ایشان میخواستند: و حقوق دیوان مجموع آنچه داخل موامرات و جانکقیت معین شده و در دفاتر قوانین و دساتیر ودواوین مثبت و مقنن گشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مذاکرات
تصویر مذاکرات
گفتگوها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاورات
تصویر محاورات
جمع محاورت (محاوره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخاضرات
تصویر مخاضرات
جمع مخاضرت (مخاضره)، جمع مخاضره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مخاطرات
تصویر مخاطرات
جمع مخا طره، سیجیدن ها گرو بستن ها (مصدر واسم) جمع مخاطره
فرهنگ لغت هوشیار
گواه بودنها جنگ های تن به تن سخنرانی ها داد خواهی ها جمع محاضره معلومات ادبی و تاریخی که در مجالس علما رد و بدل شود. یافن (علم) محاضرات. فنی (علمی) است که بدان ملکه ای حاصل شود که سخنی از دیگری آورند که از جهت معانی وصفی و یا از باب ترکیب خاصی که دارد با مقام مناسب افتد غرض از آن کسب این ملکه و فایده آن پرهیز از خطا در تطبیق آن سخن است با مقتضای مقام تخاطب از جهت معانی اصلی و از جهت ترکیب خاصی که آن سخن دارد. فرق میان این علم و علم معانی در آنست که علم معانی عبارت است از اینکه متکلم سخن خود را بر مقتضای حال و مقام و سخن منقول از دیگری را با خصوصیاتی مناسب بحال خود تطبیق دهد و محاضرات عبارت از بکار بردن سخن بلغاست در اثنای سخن بطریقی که در جایی مناسب بر سبیل حکایت ایراد گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متاثرات
تصویر متاثرات
جمع متاثره، سنهیدگان جمع متاثره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متاخرات
تصویر متاخرات
جمع متاخره، پسینیان واپسینیان درنگ کنندگان جمع متاخره
فرهنگ لغت هوشیار
مربوط به شاعران به شیوه گویندگان: جنبه شاعرانه، همچون شاعران به سبک شاعران: شاعرانه سخن می گوید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشاجرات
تصویر مشاجرات
جمع مشاجره، پتکاری ها همستیزی ها جمع مشاجره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشاورات
تصویر مشاورات
جمع مشاوره، اوسکارش ها رایزنی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشاهرات
تصویر مشاهرات
جمع مشاهره (مشاهرت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محاضرات
تصویر محاضرات
((مُ ضَ یا ض))
معلومات ادبی و تاریخی که در مجالس علما رد و بدل شود. جمع محاضره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مخابرات
تصویر مخابرات
((مُ بِ))
جمع مخابره. تلفن خانه
شرکت مخابرات: شرکتی که مسئولیت تلگراف و تلفن و تلکس و مانند آن را به عهده دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مذاکرات
تصویر مذاکرات
گفتگوها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مشاوران
تصویر مشاوران
رایزنان، هم سگالان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مشاهدات
تصویر مشاهدات
دیده ها
فرهنگ واژه فارسی سره
اختلاف ها، بگومگوها، جدال ها، دعواها، کشمکش ها، نزاع ها، مشاجره ها
فرهنگ واژه مترادف متضاد