- مشابهه
- مشابهت در فارسی: مانند شدن همانندی همسانی مانندگی مشابهت: مشابهه و مغایبه خاص و عام و مناشیر مکتوبات که نویسند همان اسم مجرد نویسند، جمع مشابهات
معنی مشابهه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شبیه هم بودن مانند هم شدن، همانندی
با هم گفتگو کردن، رو به رو سخن گفتن
مونث متشابه: ... قسم اول را اسما متشابهه خوانند، جمع متشابهات
مشتبهه در فارسی: مشتبه بنگرید به مشتبه مونث مشتبه، جمع مشتبهات مونث مشتبه، جمع مشتبهات یا دایره مشتبهه. دایره ایست مشتمل بر چهار بحر منسرح و مضارع ومجتث و مقتضب: و بسبب آنکه بعضی از افاعیل این بحور مشابه بعضی سات در وزن و مخالف در ترکیب نام دایره آن دایره مشتبه کردند
مشافهه و مشافهت در فارسی رو به رویی روبه رو شدن، رو به رو سخن گفتن، نزدیک گردانیدن گفتگو کردن با یکدیگر بروبرو سخن گفتن، روبروشدن، گفتگوی روبا روی. یابه مشافهه. روباروی سخن گفتن: متظمان بی حجابی بمشافهه گفتندی و شنودندی
شباهت، همشکلی و مقابله چیزهای برابر، تشابه، مانستن
همانند، همتا
مانند شده، شبیه شده، امر مشکل
چیزی که شبیه چیز دیگر باشد، مانند، همانند
هر یک از پیروان فرقه هایی که جهت شناساندن خداوند مانندهایی قائل می شدند
مشبهه در فارسی نام دیگر مجسمه پیروان سجستانی مانند کنندگان مونث مشبهه: مانند شده شبیه شده، تشبیه شد، کارمشکل. مونث مشبه: تشبیه کننده، جمع مشبهات. مونث مشبه، جمع مشبهات
مانند، آبرو، یکسان، شبیه، مثل
Same, Alike, Similar
semelhante, mesmo, similar
ähnlich, gleich
podobny, ten sam
похожий , одинаковый
схожий , такий самий , подібний
gelijk, hetzelfde, vergelijkbaar
similar, mismo
semblable, même, similaire
simile, stesso
অনুরূপ , একই
serupa, sama
benzer, aynı
비슷한 , 같은
相似的 , 相同的
同様の , 同じ , 類似した
דומה , אותו , דּוֹמֶה
fanana, sawa