جدول جو
جدول جو

معنی مسیره - جستجوی لغت در جدول جو

مسیره(مُ سَیْ یَ رَ)
تأنیث مسیر. عقاب مسیره، عقاب مخطط. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
مسیره(مَ رَ)
تأنیث مسیر. مدت سیر: بینهما مسیره یوم، أی مسافه سیر یوم، یعنی میان آن دو به اندازۀ سیر کردن روزی است. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). راه: مسیره یوم و لیله، رفتن یک شباروزه. (دهار). در حدیث است: نصرت بالرعب مسیره شهر. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
مسیره(صَ)
سیر. مسیر. سیروره. تسیار. رفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به مسیر و سیر شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مهیره
تصویر مهیره
(دخترانه)
زن کدبانو، زن اصیل زاده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از منیره
تصویر منیره
(دخترانه)
مؤنث منیر، آنچه از خود نور داشته باشد، درخشان، تابان، روشن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مسطره
تصویر مسطره
خط کش، سطرآرا، مسطر، نمونۀ کالا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهیره
تصویر مهیره
گران کابین (زن)، کدبانو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از میسره
تصویر میسره
جناح چپ، طرف چپ، مقابل میمنه، جناح ایسر، جرانغار
در امور نظامی طرف چپ میدان جنگ، سربازان طرف چپ میدان جنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسخره
تصویر مسخره
تمسخر، استهزا، کسی که مورد ریشخند واقع می شود، کسی که کارهای خنده دار می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغیره
تصویر مغیره
مونث مغیر، جمع مغیرات
فرهنگ لغت هوشیار
میسره در فارسی (جرانغار در مغولی)، چپگاه ،طرف چپ، جانب چپ میدان جنگ، جناح ایسر، مقابل میمنه، قسمتی از لشکریان که در جانب چپ میدان جنگ جای گیرند مقابل میمنه: (اصحاب مشامه درعرصات حضرت حشرگشته و میمنه بیخبر احزاب شیطان پیرامن جناب سلطان فرو گرفته و میسره غافل، جمع میاسر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسینه
تصویر مسینه
منسوب به مس ساخته از مس: آلات مسینه
فرهنگ لغت هوشیار
مهیره در فارسی: خدیش کد بانو، خانمان بانو گران کابین زن کد بانو، زن اصل زاده گران کابین: (مهیره ایام که از مهرم بجان می نهاد: رات و خط شیب فی عذاری فصدت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مضیره
تصویر مضیره
آش شیر ترش
فرهنگ لغت هوشیار
مطیره در فارسی پرنده نگار جامه جامه ای از برد: گر تو نایستی ز پی میسره امیر ترسم که پر ز گرد بماندش مطیره. (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشیره
تصویر مشیره
مونث مشیر و انگشت نمار نمار انگشت (سبابه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسکره
تصویر مسکره
مسکره در فارسی مونث مسکر مستی آور مونث مسکر، جمع مسکرات
فرهنگ لغت هوشیار
مسیکه در فارسی: توت روباه روانبند از گیاهان دارویی گیاهی است علفی و پایااز خانوداه گل سرخیان که ارتفاعش در حدود یک متر است و در نواحی کوهستانی میروید. برگهایش مرکب و متناوب با برگچه های دندانه دار و نسبه زیبا وگلهایش کوچک و سبز رنگ میباشند و درانتهای ساقه مجتمع شده اند. در حدود 20 گونه از این گیاه شناخته شده. مسیکه در طب عوام بعنوان رفع اسهال و بد آوردنده خون استعمال میشود توتالشعلب
فرهنگ لغت هوشیار
مسطره در فارسی: سمیره کش پکمال، نمونه نمونه کالا فارسی گویان به جای این واژه تازی (مسطور ه) را به کار می برند خط کش: آن را کن آفرین که چنین قصرت آفرید بی خشت و چوب و رشته و پرگار ومسطره. (ناصر خسرو)، جمع مساطر، نمونه متاع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسخره
تصویر مسخره
آنکه مردمان با وی مطایبه کنند و استهزاء و سخریه نمایند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسریه
تصویر مسریه
در تازی نیامده وا گیر مونث مسری: امراض مسریه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسفره
تصویر مسفره
جارو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسایره
تصویر مسایره
مسایره و مسایرت در فارسی برابر رفتن با کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسبره
تصویر مسبره
ژرفای زخم نهاد (باطن آدمی)
فرهنگ لغت هوشیار
کار فرمان فر سالار مدیره در فارسی مونث مدیر: راینیتار سالار راستار مونث مدیر. یا هیات (هیئت مدیره)، هیاتی که شرکت بانک: جمعیت یا موسسه ای را اداره کند
فرهنگ لغت هوشیار
گاو شد کار شد کار یا شتکار زمینی را گویند که برای تخم کاشتن شیار کرده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمیره
تصویر سمیره
خط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطیره
تصویر مطیره
((مَ طِ رِ))
نوعی چادر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسطره
تصویر مسطره
((مَ طَ رَ))
خط کش، جمع مساطر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسخره
تصویر مسخره
((مَ خَ رِ))
ریشخند، شوخی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از میسره
تصویر میسره
((مَ سَ رِ))
طرف چپ، سمت چپ لشکر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهیره
تصویر مهیره
((مَ رَ یا رِ))
زن، کدبانو، زن اصل زاده گران کابین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سمیره
تصویر سمیره
خط
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مسخره
تصویر مسخره
خنده دار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مسخره
تصویر مسخره
Ludicrous
دیکشنری فارسی به انگلیسی