جدول جو
جدول جو

معنی مسکوت - جستجوی لغت در جدول جو

مسکوت
آنچه دربارۀ آن حرفی زده نمی شود
تصویری از مسکوت
تصویر مسکوت
فرهنگ فارسی عمید
مسکوت
کسی که دچار بیماری سکته شده باشد، خاموش شده
تصویری از مسکوت
تصویر مسکوت
فرهنگ لغت هوشیار
مسکوت
((مَ))
ساکت شده، خاموش شده
تصویری از مسکوت
تصویر مسکوت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مسکوک
تصویر مسکوک
ویژگی فلزی که مانند سکه ضرب شده است مثلاً طلای مسکوک، سکه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسکت
تصویر مسکت
ساکت کننده، خاموش کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
ساکت شدن، خاموش شدن، آرام شدن، خاموشی، در موسیقی بخشی از یک میزان که ساز نواخته نمی شود یا خواننده نمی خواند ولی زمان آن رعایت می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسکون
تصویر مسکون
جا داده شده، سکنی داده شده، قابل سکونت، دارای ساکن یا ساکنان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملکوت
تصویر ملکوت
عالم فرشتگان، عالم غیب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسکنت
تصویر مسکنت
فقر، بی چیزی، بینوایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسبوت
تصویر مسبوت
بیهوش، بیمار بستری، چشم فراز کرده چشم بسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسخوت
تصویر مسخوت
نرم و لیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسحوت
تصویر مسحوت
از بیخ بر کنده، داراک برده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
خاموش شدن، خاموشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسکوک
تصویر مسکوک
سکه زده شده پرشیان سکه زده، جمع مسکوکات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسکور
تصویر مسکور
مست می زده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسکنت
تصویر مسکنت
فقر، ضعف، بی چیزی، ذلت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ملکوت
تصویر ملکوت
بزرگی و چیرگی، غزت و بزرگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسکت
تصویر مسکت
فرو نشان فرو نشاننده خاموش کننده خاموش کننده ساکت کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسکون
تصویر مسکون
آرمیده، تسلی داده شده، آرام گرفته، سکنی شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
((سُ))
خاموش شدن، خاموشی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسکت
تصویر مسکت
((مُ کِ))
خاموش کننده، ساکت کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسکنت
تصویر مسکنت
((مَ کَ نَ))
فقر، تنگدستی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ملکوت
تصویر ملکوت
((مَ لَ))
سلطه الهی و آسمانی، عالم فرشتگان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسکوک
تصویر مسکوک
((مَ))
سکه زده، پول فلزی، جمع مسکوکات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسکون
تصویر مسکون
((مَ))
جا داده شده، سکنی شده، آرام کرده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
خاموشی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ملکوت
تصویر ملکوت
پادشاهی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سکوت
تصویر سکوت
Silence, Quietness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
тишина , тиша
دیکشنری فارسی به اوکراینی
quietude, silêncio
دیکشنری فارسی به پرتغالی
tranquillità, silenzio
دیکشنری فارسی به ایتالیایی