- مسکنت
- فقر، بی چیزی، بینوایی
معنی مسکنت - جستجوی لغت در جدول جو
- مسکنت
- فقر، ضعف، بی چیزی، ذلت
- مسکنت ((مَ کَ نَ))
- فقر، تنگدستی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنچه دربارۀ آن حرفی زده نمی شود
کسی که دچار بیماری سکته شده باشد، خاموش شده
مسکنه در فارسی مونث مسکن فرو نشاننده آرامده مسکنت در فارسی: تهیدستی بی چیزی درویشی نیازمندی فنک هم آوای زنگ مونث مسکن آرام کننده:جمع مسکنات. یا ادویه مسکنه. داروهایی که جهت تسکین دردها بکار برند
جمع مسکنه، آرامدهان جمع مسکنه (مسکن) ادویه مسکنه
آرام بخش، خانه، سرپناه
آرامش دهنده، آرام کننده، در پزشکی ویژگی دارویی که درد را آرام می کند
ساکت کننده، خاموش کننده
توانگری، قدرت، توانایی، نیرو
محل سکنی، منزل، خانه، جایگاه
منزل، مقر، مقام، جایگاه، نشیمن
فرو نشان فرو نشاننده خاموش کننده خاموش کننده ساکت کننده
پوشاننده، حاجت
Habitation
habitação
Wohnung
mieszkanie
жилище
woning
habitación
habitation
abitazione
निवास
tempat tinggal
מגורים