جدول جو
جدول جو

معنی مسمومین - جستجوی لغت در جدول جو

مسمومین
(مَ)
جمع واژۀ مسموم (در حالت نصبی و جری). زهرخورده ها، زهرداده شده ها، کسانی که دچار عوارض مسمومیت هستند.
- بخش مسمومین، قسمتی از یک بیمارستان که مخصوص معالجه و مداوای مسمومین است.
- بیمارستان مسمومین، بیمارستانی که مسمومین رامی پذیرد
لغت نامه دهخدا
مسمومین
جمع مسموم، مستوکان زهر خوردگان زهر ناکان جمع مسموم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(مُ سَوْ وِ)
جمع واژۀ مسوّم (در حالت نصبی و جری). رجوع به مسوم شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ محروم (در حالت نصبی و جری)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ مسلول. (در حالت نصبی و جری). گرفتاران بیماری سل. (ناظم الاطباء). کسانی که به ناخوشی سل دچارند. مبتلایان به بیماری سل.
- آسایشگاه مسلولین، محلی که مبتلایان به بیماری سل در آنجا استراحت میکنند.
- بیمارستان مسلولین، بیمارستانی که مبتلایان به بیماری سل را آنجا بستری و درمان کنند
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی از دهستان فشافویه است که در بخش ری شهرستان تهران واقع است و 313 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(اَ تَ)
مسموم شدن. دچار عوارض ناشی از خوردن زهر یا تنفس هوای ناسازگار گردیدن.
- مسمومیت الکلی، دچار عوارض ناشی از شرب مواد الکلی شدن. داءالخمر
لغت نامه دهخدا
تصویری از مسمومه
تصویر مسمومه
مسمومه در فارسی مونث مسموم زهر ناک مونث مسموم: اغذیه مسمومه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسوفین
تصویر مسوفین
جمع مسوف در حالت نصبی وجری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسولین
تصویر مسولین
جمع مسول در حالت نصبی وجری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مشمول، پروستکان فرا گیران در نوشتگان جمع مشمول در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مسلم، مسلمانان جمع مسلم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : جمیع مومنین و مومنات و مسلمین و مسلمات راتوفیق راه راست کرامت فرمای
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مصمم، هنگمندان گزیرندگان جمع مصمم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موسومین
تصویر موسومین
جمع موسوم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقاومین
تصویر مقاومین
جمع مقاوم، پترانان، پتوکان، ایستاها، نستوهان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع معصوم، نا مویگان بیگناهان بی آلایشان جمع معصوم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مظلوم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) ستمدیدگان: کار مظلومین کردستان چه شد ک قصه کاشان و اردستان چه شد ک (بهار)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مصدوم، آسیب دیدگان جمع مصدوم در حالت نصبی وجری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : بلافاصله واحدهای تیپ قزوین بنقاط زلزله دیده عزیمت کردند و عملیات نجات مصدومین و بیرون آوردن اجسام را بکمک شیرو خورشید سرخ انجام دادند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مسحور، جادوساران فریفتگان جمع مسحور درحالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسلولین
تصویر مسلولین
گرفتاران بیماری سل
فرهنگ لغت هوشیار
مسئولین در فارسی، جمع مسوول، امار مندان خورتاکان جمع مسوول (مسئول) در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مزکومین
تصویر مزکومین
جمع مزکوم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرجومین
تصویر مرجومین
جمع مرجوم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مرحوم، آمرزیدگان درگذشتگان جمع مرحوم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع محروم، ز بهران باز داشتگان نو میدان بی بهرگان جمع محروم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محکومین
تصویر محکومین
جمع محکوم، ایراختان فرمانبردگان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مخدوم، سروران جمع مخدوم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مجذوم، لوری داران خوره اییان جمع مجذوم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع متمول، دارندگان داریان جمع متمول در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
گماشتگان و کارگزاران و کارپردازان، جمع مامور، بنگرید به مامور جمع مامور در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) : هنوز برای هیچکس روشن نبود که چه شیر پاک خورده ای رفته بمامورین خبر داده بود که در آن خانه جنس قاچاق هست
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مغموم، پخسانان فرمناکان جمع مغموم درحالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسمومیت
تصویر مسمومیت
در تازی نیامده مستوکی زهر مندی، زهر ناکی
فرهنگ لغت هوشیار
پسنمازان نماز گزاران، جمع ماموم، جمع ماموم: بمحض ورود امام جماعت مامومین به احترام وی برخاستند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع معمم، دستاریان دستار بر سران جمع معمم در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصدومین
تصویر مصدومین
آسیب دیدگان
فرهنگ واژه فارسی سره