منسوب به مسمار. میخی. میخی شکل. شبیه به مسمار. (ناظم الاطباء). - خط مسماری، خط میخی. رجوع به خط میخی و میخی شود. ، فلکی. (بحر الجواهر) ، خرابی. ویرانی، پایمال کننده. (ناظم الاطباء)
منسوب به مسمار. میخی. میخی شکل. شبیه به مسمار. (ناظم الاطباء). - خط مسماری، خط میخی. رجوع به خط میخی و میخی شود. ، فلکی. (بحر الجواهر) ، خرابی. ویرانی، پایمال کننده. (ناظم الاطباء)
به شک شونده. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مشکوک و در گمان و شک. (ناظم الاطباء) ، جنگجو و ستیزه جو و منازعه و مخاصمه کننده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تماری شود
به شک شونده. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مشکوک و در گمان و شک. (ناظم الاطباء) ، جنگجو و ستیزه جو و منازعه و مخاصمه کننده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به تماری شود
بنایی و علم بنایی و شغل معمار. (ناظم الاطباء). عمل و شغل معمار، آبادانی. آبادسازی: مصطفی آمده به معماری که دلم را خراب دیدستند. خاقانی. به معماری کعبه چون دست برد زمانه براهیم پنداشتش. خاقانی. این فسانه از بهر آن گفتم که تا آنگه که معماری این مزرعه به تو مفوض است نگذاری که بی عمارت گذارند. (مرزبان نامه ص 292). با این مقدمات معماری ولایت خوارزم بدو ارزانی داشتیم. (التوسل الی الترسل ص 112)
بنایی و علم بنایی و شغل معمار. (ناظم الاطباء). عمل و شغل معمار، آبادانی. آبادسازی: مصطفی آمده به معماری که دلم را خراب دیدستند. خاقانی. به معماری کعبه چون دست برد زمانه براهیم پنداشتش. خاقانی. این فسانه از بهر آن گفتم که تا آنگه که معماری این مزرعه به تو مفوض است نگذاری که بی عمارت گذارند. (مرزبان نامه ص 292). با این مقدمات معماری ولایت خوارزم بدو ارزانی داشتیم. (التوسل الی الترسل ص 112)
میخ (اسم میخ (آهنی) : ابواب جور و حیف بمسمار انصاف و انتصاف او بسته شده، جمع مسامیر. یا به مسمار دوختن، سخت بستن چیزی را، با کمال احتیاط نگهداشتن چیزی را
میخ (اسم میخ (آهنی) : ابواب جور و حیف بمسمار انصاف و انتصاف او بسته شده، جمع مسامیر. یا به مسمار دوختن، سخت بستن چیزی را، با کمال احتیاط نگهداشتن چیزی را