جدول جو
جدول جو

معنی مسقفف - جستجوی لغت در جدول جو

مسقفف
(مُ سَ فِ)
شعر مسقفف، موی بلند و پراکنده و ژولیده. (منتهی الارب). مسقفف یا مسقفّف . (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مسقف
تصویر مسقف
سقف دار، جایی که سقف داشته باشد
فرهنگ فارسی عمید
(مُ سَقْ قَ)
نعت مفعولی از تسقیف. رجوع به تسقیف شود، خانه پوشیده. (آنندراج). بیت سقف دار. (از اقرب الموارد). خانه آسمانه کرده. (دهار). صاحب سقف. باسقف. با آسمانه. آسمانه دار. پوشیده. سرپوشیده. پوشانیده. باپوشش.
- مسقف کردن، سقف زدن. باسقف کردن. آسمانه زدن.
، درازبالا. (منتهی الارب). طویل. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مسقف
تصویر مسقف
خانه پوشیده، سقف دار، با پوشش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسقف
تصویر مسقف
((مُ سَ قَّ))
سقف دار
فرهنگ فارسی معین
سقف دار، سرپوشیده
متضاد: روباز، بی سقف
فرهنگ واژه مترادف متضاد