نعت مفعولی از سدّ. رجوع به سد شود، بازداشته شده. (از منتهی الارب) ، استوار کرده و اصلاح نموده، سدشده و بندشده و بسته شده. (ناظم الاطباء). گرفته. بسته. فراز. - مسدود شدن، سد شدن و بند شدن و بسته شدن. (ناظم الاطباء). گرفتن. گرفته شدن. - مسدود کردن، سد کردن و بند کردن و بستن. (ناظم الاطباء). گرفتن. برآوردن. استوار کردن راهی و رخنه ای و امثال آن را. ، نزد اهل رمل، شکلی است که یک مرتبۀ اوزوج و باقی مراتبش فرد باشد، و آن مقابل مفتوح است که یک مرتبۀ او فرد و باقی آن زوج باشد. و هر کدام از آنها به اول و دوم و سوم و چهارم تقسیم می شوند و از ترکیب آنها نبیره ها بدست می آید. و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود
نعت مفعولی از سَدّ. رجوع به سد شود، بازداشته شده. (از منتهی الارب) ، استوار کرده و اصلاح نموده، سدشده و بندشده و بسته شده. (ناظم الاطباء). گرفته. بسته. فراز. - مسدود شدن، سد شدن و بند شدن و بسته شدن. (ناظم الاطباء). گرفتن. گرفته شدن. - مسدود کردن، سد کردن و بند کردن و بستن. (ناظم الاطباء). گرفتن. برآوردن. استوار کردن راهی و رخنه ای و امثال آن را. ، نزد اهل رمل، شکلی است که یک مرتبۀ اوزوج و باقی مراتبش فرد باشد، و آن مقابل مفتوح است که یک مرتبۀ او فرد و باقی آن زوج باشد. و هر کدام از آنها به اول و دوم و سوم و چهارم تقسیم می شوند و از ترکیب آنها نبیره ها بدست می آید. و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون شود