- مستوثق
- دارای وثوق و اطمینان
معنی مستوثق - جستجوی لغت در جدول جو
- مستوثق
- گرو گیرنده، استوان وثیقه گیرنده، وثوق دارنده مطمئن: از هرجاوهرمحل بقلمرو اشرف. . همایون ما. . می آیندبهمه ابواب مستظهر و مستوثق... بوده بدانند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
راست و درست، دارای نظم و ترتیب
فراهم آینده: شتران، سامان یابنده اشتران فراهم آینده، ترتیب باینده منظم شونده
خاور شناس
پاک دامن، پارسا، زن
استنطاق کننده، بازپرس
تمام و کامل، به طور کامل
مستلزم، ایجاب کننده، سزاوار
سنگین و سست از بیماری، خواب یا علت دیگر
چیره، مسلط، کسی که بر چیزی کاملاً دست یابد
وحشت دارنده، دلتنگ و آزرده از کسی، وحشتناک
امانت داده شده، سپرده شده، جای نگه داری ودیعه، امانتی
غوطه ورشونده، فرورونده در آب، کسی که سخت سرگرم کاری باشد
در تازی نیامده باژوژولی محصلی مالیات تحصیلداری: وی را بنواخت و بزرگ شغلی فرموداو را وبه مستحثی رفت و بزرگ مالی یافت
سنگین، ناتوان سست از خواب یا بیماری سنگین و سست از بیماری خواب بخل و غیره: آنچه شعراء متقدم دراشعار مستثقل خویش آورده اند
برگزیننده، اندوهگین مستگین (مست موست غم) برگزیننده منتخب، مختص: که علوم خلق از آن قاصر است و الله بدانستن آن مستاثر، متالم متاثر غمگین
ورچم (خبره) کاردان، پیدا دانسته
شکم رونده
خاور شناس
مستویه در فارسی مونث مستوی بنگرید به مستوی مونث مستوی
بطور برابری و راستی و مستقیم
چیزی را بدست آورنده، چیره و غالب شونده بر کسی
آمارگیر، حق گیرنده
از بیخ برکنده، فراگینده گیرنده همه چیزی را همه را فرا گیرنده. یا قسمت مستوعب. تقسیمی است که دایر مدار نفی واثبات باشد
جایباش سازنده ساکن
ستم کننده
فراخ
در تازی نیامده پردگی پرده نشینی پاکدامنی پوشیده شدن پنهان بودن، پرده نشینی، پاکدامنی عفت: دوستان، دختر رز توبه ز مستوری کرد شد سوی محتسب و کار بدستوری کرد. (حافظ)
مستوره در فارسی مونث مستور پردگی پارسا: زن پاکدامن مونث مستور
آنکه از او نگهدای امانتی را خواسته باشند
دلتنگ و آزرده
لازم و واجب دارنده، موجب، سبب
گویا گرداننده، پرسنده پرسشور باز پرس آنکه ازاشخاص استنطاق کندبازرس، جمع مستنطقین