مؤنث مستحیل که نعت فاعلی است از مصدر استحاله، کمان کژ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، زمین کشت که یک سال یا بیشتر زراعت نشده باشد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). مستحاله. و رجوع به مستحاله شود
مؤنث مستحیل که نعت فاعلی است از مصدر استحاله، کمان کژ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، زمین کشت که یک سال یا بیشتر زراعت نشده باشد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). مستحاله. و رجوع به مستحاله شود
نعت مفعولی از مصدر استحاضه. زنی که او را زیاده از ایام حیض خون آید. (غیاث) (آنندراج). زنی که خون حیض یا نفاس او افزون گردد بطوری که از عادت درگذرد، و فعل آن بصورت مجهول به کار رفته است. (استحیضت) بسبب آنکه خارج از اختیار اوست. (از بحرالجواهر). زن که خون آید او را از رگ عاذل نه از حیض. زنی که همیشه حایض باشد. زن که خون بیند پس از روزهای عادت. زن که همیشه خون بیند. رجوع به استحاضه شود: خویشتن را چون زنی مستحاضه می یابم که تشویر می خورد که به مسجد دررود و مسجد بیالاید. (تذکرهالاولیاء عطار)
نعت مفعولی از مصدر استحاضه. زنی که او را زیاده از ایام حیض خون آید. (غیاث) (آنندراج). زنی که خون حیض یا نفاس او افزون گردد بطوری که از عادت درگذرد، و فعل آن بصورت مجهول به کار رفته است. (اُستُحیضت) بسبب آنکه خارج از اختیار اوست. (از بحرالجواهر). زن که خون آید او را از رگ عاذل نه از حیض. زنی که همیشه حایض باشد. زن که خون بیند پس از روزهای عادت. زن که همیشه خون بیند. رجوع به استحاضه شود: خویشتن را چون زنی مستحاضه می یابم که تشویر می خورد که به مسجد دررود و مسجد بیالاید. (تذکرهالاولیاء عطار)
تأنیث مسترجع، که نعت فاعلی است از استرجاع. رجوع به مسترجع و استرجاع شود، قوت مسترجعه، بنابر عقیدۀ صدرالدین غیر از قوای حافظه و مفکره و واهمه امر جدائی نیست. وی گوید اًن الادراک للوهم و الحفظ للحافظه والتصرف للمفکره و بهذا القوی یتم استرجاع من غیر حاجه اًلی قوه اخری غیرها فوحده المسترجعه وحده اعتباریه، و همین طور ذاکره مرکب از ادراک و حفظ است که ’و یتم بالوهم والحافظه’. (فرهنگ علوم عقلی از اسفار)
تأنیث مسترجع، که نعت فاعلی است از استرجاع. رجوع به مسترجع و استرجاع شود، قوت مسترجعه، بنابر عقیدۀ صدرالدین غیر از قوای حافظه و مفکره و واهمه امر جدائی نیست. وی گوید اًن الادراک للوهم و الحفظ للحافظه والتصرف للمفکره و بهذا القوی یتم استرجاع من غیر حاجه اًلی قوه اخری غیرها فوحده المسترجعه وحده اعتباریه، و همین طور ذاکره مرکب از ادراک و حفظ است که ’و یتم بالوهم والحافظه’. (فرهنگ علوم عقلی از اسفار)
زنی که او را حیض نیفتد و در سن حایضان باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). زنی که سن او اقتضای حیض را داشته ومعهذا حایض نمی شود. عده زن مسترئبه که زوج با او نزدیکی کرده است در صورتی که نکاح دائم بوده و قطع علاقۀ زوجیت بسبب طلاق یا فسخ باشد سه ماه و اگر نکاح غیردائم باشد بعد از بذل یا انقضای مدت 45 روز است
زنی که او را حیض نیفتد و در سن حایضان باشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). زنی که سن او اقتضای حیض را داشته ومعهذا حایض نمی شود. عده زن مسترئبه که زوج با او نزدیکی کرده است در صورتی که نکاح دائم بوده و قطع علاقۀ زوجیت بسبب طلاق یا فسخ باشد سه ماه و اگر نکاح غیردائم باشد بعد از بذل یا انقضای مدت 45 روز است
مؤنث مستدیر که نعت فاعلی است از استداره. رجوع به مستدیر و استداره شود، گرد. مدور. - حرکت مستدیره، عبارت از حرکت دورانی است مانند حرکات افلاک. در مقابل حرکت مستقیمه. (فرهنگ علوم عقلی از دستور و شفا)
مؤنث مستدیر که نعت فاعلی است از استداره. رجوع به مستدیر و استداره شود، گرد. مدور. - حرکت مستدیره، عبارت از حرکت دورانی است مانند حرکات افلاک. در مقابل حرکت مستقیمه. (فرهنگ علوم عقلی از دستور و شفا)
منبسط. مبسوط: ریاحین بر زمینش گستریده درختانش به کیوان سرکشیده. نظامی. - گستریده اثر، مجازاً نیکنام. مشهور. هر آنکه آثارش همه جا مشهور باشد: اگر چنو دگرستی به مردمی و به فضل چنو شدستی معروف گستریده اثر. فرخی
منبسط. مبسوط: ریاحین بر زمینش گستریده درختانش به کیوان سرکشیده. نظامی. - گستریده اثر، مجازاً نیکنام. مشهور. هر آنکه آثارش همه جا مشهور باشد: اگر چنو دگرستی به مردمی و به فضل چنو شدستی معروف گستریده اثر. فرخی
پهن کرده منبسط: من ایران نخواهم نه خاور نه چین نه شاهی نه گسترده روی زمین، مفروش فرش شده: حمص شهریست بزرگ و خرم و آبادان و همه راههای ایشان بسنگ گسترده است
پهن کرده منبسط: من ایران نخواهم نه خاور نه چین نه شاهی نه گسترده روی زمین، مفروش فرش شده: حمص شهریست بزرگ و خرم و آبادان و همه راههای ایشان بسنگ گسترده است