- مستراح
- آبخانه، دستشویی، دست به آب
معنی مستراح - جستجوی لغت در جدول جو
- مستراح
- مبال، مبرز، جایی، توالت، موضع قضای حاجت، آبریز
- مستراح
- آبخانه، جای آسایش و فراغت و جای راحت، جای لازم، کنار آب، حاجتگاه، خلا، طهارت خانه
- مستراح ((مُ تَ))
- جای آسایش و راحت، مبال، توالت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
طالب استراحت خواستارراحت
دارای آسایش، آرام
آسایش بخشنده کسی که اط او راحت یابند. یا مستریح او مستراح منه. راحت یابند یا راحت بخشنده: وبتوبت و انابت خود را از تبعت آخر مسلم گردانی و بازرهی... مستریح او مستراح منه
ورزیدن
بو گرفتن
گوالیدن دراز شدن گیاهان
دزدیدن
فرو خوردن فرو دادن
از دانه های خوردنی مرجمک هم آوای مردمک دانژه
آرمیدن، راحتی کردن، آسایش
ریشناکی (ریش جراحت)، آک ناکی (آک عیب)، تباه گشتن
رای خواهی
آسایش، آرمیدن، آسودن
بی مقدمه و بی اندیشه سخن گفتن
سرور و شادمانی کردن
راحتی، آسایش، آسودگی
سست و نرم، فروهشته
راه راست جوینده، سالک
ذلیل، پست و زبون، خوار
دوام یافته، پایدار، دائم
دریچۀ بین بطن و دهلیز چپ قلب
کسی که از او استعانت می کنند
دزدیدن، کار دیگری را به خود نسبت دادن
استراق سمع: پنهانی گوش دادن به سخن دیگران
استراق سمع: پنهانی گوش دادن به سخن دیگران
استفاده شده، برگرفته، به دست آمده، حاصل شده
چیزی که عاریه گرفته شده، به عاریت خواسته شده
رایزن، کسی که با او مشورت می کنند، طرف مشورت
شیرخوار، ویژگی بچه ای که غذای اصلی او شیر است
خواستار شدن از دیگران که دربارۀ مطلبی نظر بدهند، پرسیدن از صاحب نظران دربارۀ موضوعی، برگزیدن و اختیار کردن چیزی
نمکین، بانمک، نمک دار مثلاً غذای نمکی، ملیح، زیبا
برآورده شده، اجابت شده، به اجابت رسیده، قبول شده