جای آمد و شد کردن شتران. (منتهی الارب) : مسترادالابل، محل آمد و شد شتران در چراگاه، مسترادالرجل، مکان شخص که در آنجا جولان می کند و بجهت نفاست آنجا، بدان علاقمند می باشد، اًن ّ فلاناً لمستراد لمثله، یعنی مثل آن را می جوید. (از اقرب الموارد). و رجوع به استراده شود
جای آمد و شد کردن شتران. (منتهی الارب) : مسترادالابل، محل آمد و شد شتران در چراگاه، مسترادالرجل، مکان شخص که در آنجا جولان می کند و بجهت نفاست آنجا، بدان علاقمند می باشد، اًن ّ فلاناً لمستراد لمثله، یعنی مثل آن را می جوید. (از اقرب الموارد). و رجوع به استراده شود
نعت فاعلی از استراحه. راحت یافته. (اقرب الموارد). آرامش یافته. آرام. آسوده. برآسوده. رجوع به استراحه شود، از بین عباد کسی است که خداوند تعالی او را بر راز مقدرات آگاه ساخته باشد و در نتیجه از سختی طلب و انتظار آسوده گشته. (اقرب الموارد). کسی را گویند که حق عز اسمه او را از سرّ قدر آگاه فرمود باشد چه چنین می داند که آنچه مقدر است در وقت معلوم وقوع آن حتمی و ناگزیراست و آنچه مقدر نیست وقوع آن محال باشد پس خود را از طلب و انتظار آنچه واقع نخواهد شد و از اندوه و حسرت آنچه از او فوت شده فارغ داشته صبر و تسلیم بر آنچه را که وقوع خواهد یافت وجهۀ همت خود ساخته باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون) (از تعریفات جرجانی) ، کنایه از شخص میت و مرده. بسبب آسودگی او از مشقات و غمهای دنیا. مستراح. (اقرب الموارد)
نعت فاعلی از استراحه. راحت یافته. (اقرب الموارد). آرامش یافته. آرام. آسوده. برآسوده. رجوع به استراحه شود، از بین عباد کسی است که خداوند تعالی او را بر راز مقدرات آگاه ساخته باشد و در نتیجه از سختی طلب و انتظار آسوده گشته. (اقرب الموارد). کسی را گویند که حق عز اسمه او را از سِرّ قدر آگاه فرمود باشد چه چنین می داند که آنچه مقدر است در وقت معلوم وقوع آن حتمی و ناگزیراست و آنچه مقدر نیست وقوع آن محال باشد پس خود را از طلب و انتظار آنچه واقع نخواهد شد و از اندوه و حسرت آنچه از او فوت شده فارغ داشته صبر و تسلیم بر آنچه را که وقوع خواهد یافت وجهۀ همت خود ساخته باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون) (از تعریفات جرجانی) ، کنایه از شخص میت و مرده. بسبب آسودگی او از مشقات و غمهای دنیا. مستراح. (اقرب الموارد)
آسایش بخشنده کسی که اط او راحت یابند. یا مستریح او مستراح منه. راحت یابند یا راحت بخشنده: وبتوبت و انابت خود را از تبعت آخر مسلم گردانی و بازرهی... مستریح او مستراح منه
آسایش بخشنده کسی که اط او راحت یابند. یا مستریح او مستراح منه. راحت یابند یا راحت بخشنده: وبتوبت و انابت خود را از تبعت آخر مسلم گردانی و بازرهی... مستریح او مستراح منه