جدول جو
جدول جو

معنی مستخطئه - جستجوی لغت در جدول جو

مستخطئه
(مُ تَ طِ ءَ)
شتر مادۀ سترون. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تخطئه
تصویر تخطئه
خطا بر کسی گرفتن، به خطا نسبت دادن، خطا گرفتن از کار کسی
فرهنگ فارسی عمید
(مَ خَ طَ)
آنچه سبب سخط و خشم گردد: البر مرضاه للرب مسخطه للشیطان. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ شِ ءَ)
تأنیث مستنشی ٔ. رجوع به مستنشی ٔ شود، زن فالگوی. (منتهی الارب). زن کاهن. چون اخبار را تتبع می کند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ ءَ)
تأنیث مستضی ٔ. رجوع به مستضی ٔ و استضاءه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ طِ ءَ)
فرقه ای از غلاه شیعه که می گفتند جبرئیل درفرود آوردن وحی خطا کرده. (خاندان نوبختی، ص 263)
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ خِسْ سَ / مُ تَ خَسْ سَ)
مؤنث مستخس. رجوع به استخساس و مستخس شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
به خطا منسوب کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (اقرب الموارد) (المنجد). خطا گرفتن در کار کسی. (غیاث اللغات از کنز). گفتن کسی را که تو خطا کردی. (منتهی الارب). تخطی ٔ. (ناظم الاطباء). خطا گرفتن در کار کسی و نسبت خطا به کسی دادن. (ناظم الاطباء) ، بدی از کسی دور کردن. یقال: خطّی ٔ عنه السوء. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
مستخرجه در فارسی مونث مستخرج: بیرون آورده مونث مستخرج جمع مستخرجات. مونث مستخرج جمع مستخرجات
فرهنگ لغت هوشیار
مستخدمه در فارسی مونث مستخدم: زاور پرستار پیشیار مونث مستخدم جمع مستخدمات. مونث مستخدم جمع مستخدمات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستخفه
تصویر مستخفه
مونث مستخف
فرهنگ لغت هوشیار
مستخلصه در فارسی مونث مستخلص بنگرید به مستخلص مونث مستخلص مونث مستخلص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخطئه
تصویر تخطئه
خطا کردن، نسبت دادن کسی را به خطا
فرهنگ لغت هوشیار
گروهی از پیروان علی (ع) که جبرئیل را در رساندن پیام خدایی به محمد بن عبدالله (ص) لغزشمند می دانستند (فضل بن شادان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسخطه
تصویر مسخطه
خشم گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخطئه
تصویر تخطئه
((تَ طِ ئِ))
خطاکار خواندن. کسی را به خطا نسبت دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخطئه
تصویر تخطئه
هرزوارش
فرهنگ واژه فارسی سره
خادمه، خدمتکار، کلفت
متضاد: ارباب
فرهنگ واژه مترادف متضاد
خطاگیری، نادرست شماری، خطا شمردن، نادرست شمردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد