- مسبح
- تسبیح کننده
معنی مسبح - جستجوی لغت در جدول جو
- مسبح ((مُ سَ بِّ))
- تسبیح کننده
- مسبح
- کسی که خدا را به پاکی یاد کند، کسی که سبحان الله بگوید، تسبیح کننده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
انگشت شهادت، سبابه
مسبحه در فارسی مونث مسبح: نیاگر، شست انگشت شست مونث مسبح، انگشت شهادت: انگشت مسبحه خود در دهان گرفته از آنجا شیر میخورد
تفنگدار
هموار
مساحت کننده، زمین پیما
جای قربانی کردن، کشتارگاه
آنچه در راه خدا داده شود
سبب شونده، سبب ساز، باعث، علت
مسمطی که هر بند آن هفت مصراع دارد
کسی که سلاح جنگ با خود دارد، سلاح دار، سلاح پوشیده
خانه نشین پای بند به خانه
جای قربانی کردن، قربانگاه
زمین پیما
هفتع ماهه نوزاد هفت ماهه، دایه پرورد، خوشگذران، پسر خوانده هفت گوشه، هفت بندی کودکی که هفت ماهه بدنیا آمده، بچه ای که مادرش مرده و دیگری او را شیر داده. هفت کرده شده، (شعر) نوعی از مسمط که هر بندآن دارای هفت مصراع باشد
نگرید به مسبار
خواب انگیز خواب آور دوای خواب آور
سبب سازنده، موثر، علت
سوسمار، ماه ذوالحجه، دراز، تیر پنجم یا ششم در منگیا (قمار) دراز بروت، پیر زشت رو، داده به راه خدا دهش در راه خدا آنکه سبلتش درازاست: دراز بروت، آنکه ازاروی از تکبر برزمین کشد، آویزنده پرده، بزیر بر کشنده حافظ وحامی: (و همچنین جمله صفات تافرمود که مهیمن ام جذب مسبل مرغ چنان نپرد درمحافظت فرخ خود که من دوست خود را زیربال خود دارم. درازبروت، پیرزشت رو، در راه خدا داده شده
کارگاه ریخته گری توپالگدازی
فرجفت (تمام کرده شده) انجامیده سیر گشته فرجامیده تمام کرده شده. تمام کرده شده، اسباغ زیادت کردن حرفی ساکن است بر سببی که به آخر جزو افتد و آن در فاعلاتن فاعلاتان باشد فاعلییان بجای آن نهند و آنرا مسبغ گویند یعنی تمام کرده چه فاعلاتن خود تمام بود چون بر آن حرفی ساکن زیادت کردند آنرا تمام کرده کنند و بعضی آنرا مسبغ خوانند از تسبیغ تا مبالغت بیشترباشد در تمام کردن و بعضی آنرا مشبع خوانند ازاشباع بشین معجمه و عین مهمله بمعنی سیرکردن
آنکه برابر و هموار میکند برابر و هموارو پهن، تخت، گسترده
چراگاه، غوشخان لشتخانه (تماشاخانه) شانه شانه زلف چراگاه، تماشاخانه آلتی که بوسیله آن موها را منظم و مرتب کنند شانه، جمع مسارح
شخص صدیق، مسح شده و لقب حضرت عیسی (ع) میباشد
مالیدنی پرواسیدنی، جمع مسح، پلاس ها میانراه ها دارویی که بوسیله آن بدن را مسح کنند (بحرالجواهر) آنچه که بهنگام مالیدن آن ببدن در مالش مبالغه نکنند، جمع مسوحات
سلاح پوشیده و شمشیر بسته، با اسلحه
کاسه بزرگ جام غار جی بامداد کردن زمان بامداد