از ’ق س و’، رنج بکشیدن. (تاج المصادر بیهقی). رنج چیزی کشیدن. (دهار) (از مجمل اللغه) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). معالجۀ امر شدید و مکابدۀ آن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). و رجوع به دو مدخل قبل شود
از ’ق س و’، رنج بکشیدن. (تاج المصادر بیهقی). رنج چیزی کشیدن. (دهار) (از مجمل اللغه) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). معالجۀ امر شدید و مکابدۀ آن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از اقرب الموارد). و رجوع به دو مدخل قبل شود
یاری دادن کسی را. لغت ردیه است. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). یاری کردن و به مال و تن با کسی غمخواری کردن و لفظ مواسات مهموزالفاء ناقص است که همزۀ آن به واو مقلوب مکتوب شده مثال واوی نیست چنانکه به ظاهر دیده می شود. (غیاث) (آنندراج)
یاری دادن کسی را. لغت ردیه است. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). یاری کردن و به مال و تن با کسی غمخواری کردن و لفظ مواسات مهموزالفاء ناقص است که همزۀ آن به واو مقلوب مکتوب شده مثال واوی نیست چنانکه به ظاهر دیده می شود. (غیاث) (آنندراج)
خشنود کردن و مدارا نمودن و نیکو کردن معاشرت را با کسی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). مسانات. سناء. رجوع به مسانات و سناء شود، سالانه کردن کسی را بر کاری و سالاسال دادن چیزی را. (منتهی الارب). چیزی به سال فادادن. (تاج المصادر بیهقی) ، یک سال بعد یک سال بار آوردن خرمابن. (منتهی الارب)
خشنود کردن و مدارا نمودن و نیکو کردن معاشرت را با کسی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). مسانات. سِناء. رجوع به مسانات و سناء شود، سالانه کردن کسی را بر کاری و سالاسال دادن چیزی را. (منتهی الارب). چیزی به سال فادادن. (تاج المصادر بیهقی) ، یک سال بعد یک سال بار آوردن خرمابن. (منتهی الارب)
مساقات. به هم آب کشیدن و یکدیگر را آب دادن. (تاج المصادر بیهقی) (از المصادر زوزنی). یکدیگر را آب دادن. (اقرب الموارد) ، در اصطلاح فقهی، تیمار و تعهد کردن درخت را به شرکت دخل وی. (منتهی الارب). دادن درخت را به کسی که آن را نگهداری و اصلاح کند در مقابل قسمتی از میوه و ثمرۀ آن. (از تعریفات جرجانی). مزدوری برای آبیاری و اصلاح باغ و مزرعه به شرط بردن سهمی از حاصل، آن باشد که شخصی را در باغات مانند نخلستان و موستان به کار گیرند بر این مبنی که سهمی معلوم از محصولش را به آن دهند. واگذار کردن درخت است به کسی برای آبیاری و اصلاح و حفاظت و حراست آن در مقابل مقداری به طور مشاع از میوه های آن، و صیغۀ آن ’دفعت الیک هذه النخله مساقاهً بکذا’ می باشد. (از فرهنگ علوم نقلی) ، در اصطلاح قانون مدنی ایران، عقدی است بین صاحب درخت (و امثال آن) با عامل در مقابل حصۀ مشاع معین از ثمره. رجوع به مساقات شود
مساقات. به هم آب کشیدن و یکدیگر را آب دادن. (تاج المصادر بیهقی) (از المصادر زوزنی). یکدیگر را آب دادن. (اقرب الموارد) ، در اصطلاح فقهی، تیمار و تعهد کردن درخت را به شرکت دخل وی. (منتهی الارب). دادن درخت را به کسی که آن را نگهداری و اصلاح کند در مقابل قسمتی از میوه و ثمرۀ آن. (از تعریفات جرجانی). مزدوری برای آبیاری و اصلاح باغ و مزرعه به شرط بردن سهمی از حاصل، آن باشد که شخصی را در باغات مانند نخلستان و موستان به کار گیرند بر این مبنی که سهمی معلوم از محصولش را به آن دهند. واگذار کردن درخت است به کسی برای آبیاری و اصلاح و حفاظت و حراست آن در مقابل مقداری به طور مشاع از میوه های آن، و صیغۀ آن ’دفعت ُالیک هذه النخلهَ مساقاهً بکذا’ می باشد. (از فرهنگ علوم نقلی) ، در اصطلاح قانون مدنی ایران، عقدی است بین صاحب درخت (و امثال آن) با عامل در مقابل حصۀ مشاع معین از ثمره. رجوع به مساقات شود
از ’ت س و’، رنجانیدن کسی را و استخفاف او کردن. (آنندراج). تاساه متاساه، رنجانید وی را و استخفاف او کرد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
از ’ت س و’، رنجانیدن کسی را و استخفاف او کردن. (آنندراج). تاساه متاساه، رنجانید وی را و استخفاف او کرد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
نبرد کردن با کسی در سعی و غلبه جستن بر کسی در آن. (منتهی الارب) ، با کسی شتاب رفتن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). غلبه کردن بر کسی در راه رفتن، زنا کردن به کنیز. (منتهی الارب). زنا کردن با کنیزک. (المصادر زوزنی). زنا کردن با پرستاران. (تاج المصادر بیهقی)
نبرد کردن با کسی در سعی و غلبه جستن بر کسی در آن. (منتهی الارب) ، با کسی شتاب رفتن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). غلبه کردن بر کسی در راه رفتن، زنا کردن به کنیز. (منتهی الارب). زنا کردن با کنیزک. (المصادر زوزنی). زنا کردن با پرستاران. (تاج المصادر بیهقی)