جدول جو
جدول جو

معنی مساجد - جستجوی لغت در جدول جو

مساجد
مسجدها، محل های عبادت مسلمانان، جمع واژۀ مسجد
تصویری از مساجد
تصویر مساجد
فرهنگ فارسی عمید
مساجد
جمع مسجد، از ریشه پارسی مزگت ها مزکد ها (بنگرید به مزگت در فرهنگ عمید)، جمع مسجد مزکتها: واضعاف آن بر عمارت مساجد و معابد و اربطه و مدارس و قناطر ومصانع ومزارات متبرک و بقاع خیر صرف کرده است
فرهنگ لغت هوشیار
مساجد
((مَ جِ))
جمع مسجد
تصویری از مساجد
تصویر مساجد
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مستجد
تصویر مستجد
نوگردیده، نو، جدید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مساعد
تصویر مساعد
مناسب، هم بازو، یار و یاور، موافق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مساند
تصویر مساند
مسندها، تکیه گاه ها
کنایه از مقامها و مرتبه ها
نوعی بالشهای بزرگ، جمع واژۀ مسند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مساعد
تصویر مساعد
یاری دهنده، یارمند، کمک کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مساند
تصویر مساند
جمع مسند، نشستنگاهان جمع مسند
فرهنگ لغت هوشیار
نو گشته نو سازی شده نو ساز نو گرداننده نو گردیده جدیدشده. نوکننده نو گرداننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مناجد
تصویر مناجد
یاریگر، رزمجوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مساند
تصویر مساند
((مَ نِ))
جمع مسند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مساعد
تصویر مساعد
((مُ عِ))
موافق، یاور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستجد
تصویر مستجد
((مُ تَ جَ))
نو گردیده، جدید شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مستجد
تصویر مستجد
((مُ تَ جِ))
نو کننده، نو گرداننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساجد
تصویر ساجد
(پسرانه)
سجده کننده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ماجد
تصویر ماجد
(پسرانه)
دارای مجد و بزرگی، بزرگوار، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مسجد
تصویر مسجد
مزگت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ساجد
تصویر ساجد
سجده کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسجد
تصویر مسجد
محل عبادت مسلمانان
مسجد جامع (آدینه): مسجدی که روزهای جمعه در آن نماز جمعه می خوانند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماجد
تصویر ماجد
بزرگوار، گرامی، خوش خو، بخشنده، جوانمرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ماجد
تصویر ماجد
بزرگوار و گرامی، بخشنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مساد
تصویر مساد
خیک روغن، خیک انگبین، استواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسجد
تصویر مسجد
سجده گاه، جای عبادت مسلمانان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساجد
تصویر ساجد
((جِ))
سجده کننده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماجد
تصویر ماجد
((جِ))
گرامی، بزرگوار، خوشخو، بخشنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسجد
تصویر مسجد
((مَ جِ))
جای سجده، محل عبادت، جمع مساجد
فرهنگ فارسی معین