جدول جو
جدول جو

معنی مساجد

مساجد
مسجدها، محل های عبادت مسلمانان، جمع واژۀ مسجد
تصویری از مساجد
تصویر مساجد
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مساجد

مساجد

مساجد
جمع مسجد، از ریشه پارسی مزگت ها مزکد ها (بنگرید به مزگت در فرهنگ عمید)، جمع مسجد مزکتها: واضعاف آن بر عمارت مساجد و معابد و اربطه و مدارس و قناطر ومصانع ومزارات متبرک و بقاع خیر صرف کرده است
فرهنگ لغت هوشیار

مساجد

مساجد
جَمعِ واژۀ مَسجد. مسجدها. مزگتها. مزکتها. رجوع به مسجد شود: به جملۀ مملکت نامه ها رفت در معنی ترویحه های مساجد و عرض مجالس. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 273). به جای بتکده ها مساجد بنا افتاد. (کلیله و دمنه). مشاعل شریعت در آن دیار و امصار برافروخت ومساجد بنیاد نهاد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 348). اهل آن بقعه را در ربقۀ اسلام کشید و مساجد و منابر ترتیب داد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 288) ، اعضای هفتگانه که در سجده بر زمین چسبد. (منتهی الارب). مواضع سجود از بدن انسان که عبارت است از پیشانی و بینی و دو دست و دو زانو و دو قدم. (اقرب الموارد).
- مساجد سبعه، آراب. اعضای سبعه که در نماز بر زمین ساید و آن پیشانی و دو کف دست و دو کندۀ زانو و دو نوک شست یا ابهام پای باشد
لغت نامه دهخدا

مساند

مساند
مَسنَدها، تکیه گاه ها
کنایه از مقامها و مرتبه ها
نوعی بالشهای بزرگ، جمعِ واژۀ مَسنَد
مساند
فرهنگ فارسی عمید