- مسائل
- پرسمانها، پرسشها، دشواری ها
معنی مسائل - جستجوی لغت در جدول جو
- مسائل
- مسئله ها، موضوع ها، مطلب ها، پرسشهایی درباره مسائل شرعی، امور مشکل، معضل ها، سؤال ها، پرسش ها، جمع واژۀ مسئله
- مسائل
- موضوعات، مساله ها
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مسائلت در فارسی پرسیدن پرس و جو سوال کردن پرسیدن: اما مقام مسائلت و اقامت بینت بر بندگان آنست که رب العالمین
سوال کردن پرسیدن: اما مقام مسائلت و اقامت بینت بر بندگان آنست که رب العالمین
سؤال کردن، پرسیدن
جمع رساله، ماتیکان ها نامک ها جمع رساله. الف - نامه ها مکتوبها. ب - کتابهای کوچک
جمع خسیل، فرومایگان ناکسان
سهل انگار، آسان گیر
بد بودن، زشت بودن، بدحالی، املای دیگر واژۀ مساءة
همخواه
مخایل در فارسی، جمع مخیله، نشان ها پنداشتها ابر های گولزن جمع مخیله: نشانه ها علامتها: و مخایل مزید مقدرت و دلایل دوام سلطنت آن شاه رایزن از پرتو نور ضمیر این وزیر رایزن هر روز ظاهرتر چهره نمود، ابرهایی که طلیعه باران هستند
اندوهگین شدن
جمع مساله (مسئله) : حلاج بر سردار این نکته خوش سراید از شافعی مپرسید امثال این مسائل (مسایل)، (حافظ)
سهل انگار و آسانی کننده، آسان گیر
جمع وسیله اسباب لوازم (و با این وسایل و فضایل درخصم شکنی و دشمن شکنی بر مردان جهان فسوس کردی)
دریوزه گر
پرسنده، سئوال کننده، پرسان
سؤال کننده، پرسش کننده، خواهنده، کسی که طلب احسان کند، کنایه از آنکه با گدایی چیزی از مردم بخواهد، برای مثال چو سائل از تو به زاری طلب کند چیزی / بده وگرنه ستمگر به زور بستاند (سعدی - ۹۴)
سائل به کف: کنایه از کسی که از روی گدایی دست پیش مردم دراز کند، آنکه پیشه اش گدایی است
سائل به کف: کنایه از کسی که از روی گدایی دست پیش مردم دراز کند، آنکه پیشه اش گدایی است
گراینده بچیزی میل کننده راغب شایق: خری چند مایل به جلهای رنگین ددی چند راغب به آفت رسانی. (وحشی. چا. امیر کبیر 269)، خمیده برگردیده، نزدیک به متمایل به: کتی قهوه یی وشلواری زرد رنگ مایل بسبز پوشیده بود
روشنگر نامه
حل کردن مساله ها، کتابی که در آن مسایل ریاضی طرح و حل شده است