- مسئولان
پاسخگویان، سرپرستان
معنی مسئولان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(مَ)
لغت نامه دهخدا
یکی از دهستانهای پنجگانه بخش بمپور شهرستان ایرانشهر، واقع در جنوب غربی بمپور و محدود از شمال به دهستان مرکزی و بخش بزمان، از مشرق به دهستان لاشار و شنزار اسپکه، از جنوب به دهستان فنوج و از مغرب به دهستان رمشک. آب آن از قنات و چشمه تأمین می شود و دارای 10 آبادی بزرگ و کوچک و 4هزار تن سکنه است. ساکنان آن از طایفۀ حوت می باشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است مرکز دهستان مسکوتان بخش بمپور شهرستان ایرانشهر، واقع در 70هزارگزی جنوب غربی بمپور و 37هزارگزی غرب راه شوسۀ بمپور به چاه بهار، با 2500 تن سکنه. آب آن از سه رشته قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
اسم روغن زفت است. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به قسالاون شود
هر چه که انسان عهده دار و مسئول آن باشد ضمانت، تعهد، مواخذه، متعهد بودن، موظف بودن
مسئولین در فارسی، جمع مسوول، امار مندان خورتاکان جمع مسوول (مسئول) در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
مسئولات در فارسی، جمع مسوله، امارمندان خورتاکان خواهیدگان جمع مسووله (مسئوله) و مسوول (مسئول)
