معنی مسولان - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با مسولان
مسولین
مسولین
جمع مسول در حالت نصبی وجری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
مسولین
مسولین
جَمعِ واژۀ مسول (در حالت نصبی و جری). رجوع به مسول شود
لغت نامه دهخدا
مسحلان
مسحلان
تثنیۀ مسحل (در حالت رفعی). دو مسحل. دو کنار ریش یا دو طرف پایین عذار تا مقدم ریش. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب) ، دو حلقۀ دو طرف دهانۀ لگام. (از منتهی الارب). رجوع به مسحل شود
لغت نامه دهخدا
مسحلان
مسحلان
شاب مسحلان، جوان دراز بالا یاجوان فروهشتۀ تنک موی جای جای سترده. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). مسحلانی. و رجوع به مسحلانی شود
لغت نامه دهخدا
مسالان
مسالان
تثنیۀ مسال (در حالت رفعی). دو کرانۀ ریش مرد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). و رجوع به مسال شود
لغت نامه دهخدا
سولان
سولان
دارویی که برای معالجۀ لقوه به کار می رفته بام خانه، بلندی و ارتفاع، نردبان
فرهنگ فارسی عمید
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.