جدول جو
جدول جو

معنی مزیر - جستجوی لغت در جدول جو

مزیر
(مَ)
مرد خوش طبع زیرک. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج). ج، أمازر، توانا و نافذ در امور. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء) (آنندراج). رجل مزیر، مشبعالعقل و نافذ فی الامور. (اقرب الموارد). مردی قوی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، سخت دل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، سخت و صلب. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
مزیر
کاربر
تصویری از مزیر
تصویر مزیر
فرهنگ لغت هوشیار
مزیر
مزدور، کارگر فصلی، نوکر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مشیر
تصویر مشیر
(پسرانه)
آنکه در کارها با او مشورت می کنند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مجیر
تصویر مجیر
(پسرانه)
پناه دهنده، فریادرس، از نامهای خداوند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عزیر
تصویر عزیر
(دخترانه)
نامی که اعراب مسلمان به عزرا می دهند، عزرا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از مسیر
تصویر مسیر
معبر، گذرگاه، راه، جاده، رفتن، روان شدن، سیروگردش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزار
تصویر مزار
جای زیارت، زیارتگاه، گور، آرامگاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مشیر
تصویر مشیر
اشاره کننده، مشورت کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لزیر
تصویر لزیر
زیرک، هوشمند، دانا، پرهیزکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزین
تصویر مزین
زینت دهنده، آراینده، آرایشگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزیف
تصویر مزیف
ناسره، ناخالص، کنایه از باطل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مطیر
تصویر مطیر
بارانی، باران دیده، باران خورده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزور
تصویر مزور
تزویر کننده، دورو، دروغ گو، دروغ پرداز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغیر
تصویر مغیر
از حالی به حالی برگشته، دگرگون شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزیل
تصویر مزیل
زایل کننده، پاک کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزور
تصویر مزور
ساختگی، دروغی، غذای مخصوص بیمار، مزوّره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغیر
تصویر مغیر
بی ثبات و ناپایدار، قابل تغییر، دگرگون شونده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزید
تصویر مزید
افزودنی، بسیاری، زیادشونده، بسیار، کنایه از مایۀ افزونی، در علوم ادبی در قافیه، حرفی که در قافیه پس از خروج واقع می شود، مزایده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از محیر
تصویر محیر
گوشه ای در دستگاه های نوا، ماهور و راست پنجگاه، از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی، حیران کننده، حیرت انگیز، شگفت آور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مطیر
تصویر مطیر
چادر دارای تصویر پرندگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزهر
تصویر مزهر
از آلات موسیقی، عود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزین
تصویر مزین
زینت داده شده، آراسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجیر
تصویر مجیر
پناه دهنده، فریادرس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزیح
تصویر مزیح
شوخی، مزاح، گستاخی
فرهنگ فارسی عمید
(تَ حَیْ یُ)
هموار پر کردن مشک را، یقال: مزر القربه فلم یدع فیها امتاً. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خزیر
تصویر خزیر
خاکستر سوزنده ای که در آن آتش باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جزیر
تصویر جزیر
فریزیده بریده موی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زمیر
تصویر زمیر
کولمه از ماهیان نامرد، کوته بالا، خوبروی کودک، نی زدن
فرهنگ لغت هوشیار
رنج عذاب شکنجه اذیت، تعب مشقت، کین کینه بغض عداوت، رنجیدگی رنجش شکراب، اندوه غم تیمار، تاء لم توجع، ضرب کوب صدمه، آفت، بیماری مرض ناخوشی بیماری مانند جنون و هاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدیر
تصویر مدیر
گرداننده، راه بر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مزیت
تصویر مزیت
برتری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مزین
تصویر مزین
آراسته
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مسیر
تصویر مسیر
راه، گذرگاه، روش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مزار
تصویر مزار
قبر
فرهنگ واژه فارسی سره