- مزه
- طعم
معنی مزه - جستجوی لغت در جدول جو
- مزه
- طعب، طعم، قوه چشائی
- مزه ((مَ زِ))
- طعم و چاشنی، خوراکی مختصر که با مشروب خورند، لذت غذا
مزه دهان کسی را فهمیدن: کنایه از مقصود او را فهمیدن، به قصد او پی بردن
- مزه
- کیفیتی که از چشیدن یا نوشیدن چیزی احساس شود مثل شوری، تلخی و شیرینی، طعم، کنایه از خوراک مختصری که با شراب می خورند، کنایه از بهره، نصیب
مزه دادن (داشتن): کنایه از خوشایند بودن
- مزه
- Taste
- مزه
- sabor
- مزه
- Geschmack
- مزه
- вкус
- مزه
- smaak
- مزه
- sapore
- مزه
- स्वाद
- مزه
- טַעַם
- مزه
- ladha
- مزه
- รสชาติ
- مزه
- স্বাদ
- مزه
- ذائقہ
- مزه
- مذاقٌ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
از آلات موسیقی، عود
بربت، دنبک بدینگونه آمده در برخی فرهنگ ها، چوبی که بدان زنند و نوازند چو به ک در این چامه خاقانی سخن از زخمه و زبان می رود: زخمه مطربان صلای صبوح در زبان های مزهر اندازد از سازهایی که مشخصات آن کاملا معلوم نیست: بعضی از نویسندگان مزهر را نام دیگری برای عود ذکر کرده اند و عده ای هم آنرا نوعی از سازهای ضربی از قبیل طبل یا دنبک دانسته اند در حالیکه در نظر عده دیگر وجود سیم (اوتار) در این ساز محقق بوده است. زخمه مطربان صلای صبوح در زبانهای مزهر اندازد. (خاقانی)
از نام های تازی، شیر بیشه، تره تیزک از گیاهان تره تیزک، از اعلام مردان است
اشاره با چشم و ابرو، برهم زدن مژگان از روی ناز و کرشمه، برای مثال فغان از آن دو سیه زلف و غمزگان که همی / بدین زره ببری و بدان ز ره ببری (عنصری - ۳۴۹)
صد و چهارمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۹ آیه، لمزه
رعنایی بود و چشم بر هم زدن، اشاره کردن به چشم
آک گیر، تبارآلای کسی که تبار مردم را بد گوید و آک نهد