دهی است از دهستان موگوئی بخش آخوره شهرستان فریدن، در 16هزارگزی غرب آخوره، در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع و دارای 258 تن سکنه است. آبش از قنات و محصولش غلات و حبوبات و شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان موگوئی بخش آخوره شهرستان فریدن، در 16هزارگزی غرب آخوره، در منطقۀ کوهستانی سردسیری واقع و دارای 258 تن سکنه است. آبش از قنات و محصولش غلات و حبوبات و شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی است از دهستان نیم بلوک بخش قاین شهرستان بیرجند، در 32 هزارگزی شمال غربی قاین، در منطقۀ کوهستانی گرمسیر واقع و دارای 244 تن سکنه است. آبش از قنات و محصولش غلات و زعفران و شغل مردمش زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان نیم بلوک بخش قاین شهرستان بیرجند، در 32 هزارگزی شمال غربی قاین، در منطقۀ کوهستانی گرمسیر واقع و دارای 244 تن سکنه است. آبش از قنات و محصولش غلات و زعفران و شغل مردمش زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
ضمیر منفصل شخصی اول شخص جمع (متکلم مع الغیر) و آن گاه در حالت فاعلی باشد: مانگوییم بد و میل بناحق نکنیم جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم. (حافظ. 361) و گاه در حالت مفعولی: مارا گفت: ای سروران را توسند بشمار مارا زان عدد... (دیوان کبیر 5: 1) و گاه در حالت اضافی: کتاب ما قلم ما. توضیح ما در تداول به ماها ودر قدیم به مایان جمع بسته شود و مراد همان ما (ضمیر اول شخص جمع) است. قدما نیز جمع ماها را بکار برده اند: سالها دفع بلاها کرده ایم و هم حیران زانچه ماها کرده ایم. (مثنوی. نیک. 929: 3) یا ما را. ضمیر منفصل شخصی اول شخص جمع در حالت مفعولی: زان باده که در میکده عشق فروشند ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش، (حافظ. 184)
ضمیر منفصل شخصی اول شخص جمع (متکلم مع الغیر) و آن گاه در حالت فاعلی باشد: مانگوییم بد و میل بناحق نکنیم جامه کس سیه و دلق خود ازرق نکنیم. (حافظ. 361) و گاه در حالت مفعولی: مارا گفت: ای سروران را توسند بشمار مارا زان عدد... (دیوان کبیر 5: 1) و گاه در حالت اضافی: کتاب ما قلم ما. توضیح ما در تداول به ماها ودر قدیم به مایان جمع بسته شود و مراد همان ما (ضمیر اول شخص جمع) است. قدما نیز جمع ماها را بکار برده اند: سالها دفع بلاها کرده ایم و هم حیران زانچه ماها کرده ایم. (مثنوی. نیک. 929: 3) یا ما را. ضمیر منفصل شخصی اول شخص جمع در حالت مفعولی: زان باده که در میکده عشق فروشند ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش، (حافظ. 184)
زوبین ژوبین حربه ایست مانند نیزه نیزه خرد: کمند رستم دستان به بسباشد رکاب او چنان چون گرز افریدون نه بس مسمار ومزراقش، شتری که رحل را سپس افکند جمع مزاریق
زوبین ژوبین حربه ایست مانند نیزه نیزه خرد: کمند رستم دستان به بسباشد رکاب او چنان چون گرز افریدون نه بس مسمار ومزراقش، شتری که رحل را سپس افکند جمع مزاریق