- مزارع
- مزرعه ها، کشتزارها، جمع واژۀ مزرعه
معنی مزارع - جستجوی لغت در جدول جو
- مزارع
- جمع مزرع، جای کاشتن، کشتزارها
- مزارع ((مَ رِ))
- جمع مزرعه، کشتزارها
- مزارع
- کشاورز
در فقه و حقوق کسی که زمین خود را با عقد مزارعه به دیگری واگذار می کند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مزارعه در فارسی کشاورزی، شمیزش پیمانی است میان خاوند و کشتکار که بخشی از برداشت به خاوند داده می شود زراعت کردن، عقدی است که بموجب آن احد طرفین زمینی را برای مدت معینی بطرف دیگر میدهد که آنرا زراعت کرده و حاصل را تقسیم کنند. توضیح در عقد مزارعه حصه هر یک از مزارع وعامل باید بنحو اشاعه از قبیل ربع یا ثلث یا نصف و غیره معین گردد و اگر بنحو دیگر باشد احکام مزارعه جاری نخواهد شد
با هم زراعت کردن یا قرار کشت کاری با هم گذاشتن بر طبق قرارداد معین، عقدی که در آن صاحب زمین، زمین خود را به کس دیگر واگذار می کند که در آن زراعت کند و حاصل آن را میان خود قسمت کنند
زمان کنونی
در دستور زبان فعلی که به زمان حال یا آینده دلالت کند
در علم عروض بحری بر وزن مفاعیلن فاعلاتن مفاعیلن فاعلاتن
در علم عروض بحری بر وزن مفاعیلن فاعلاتن مفاعیلن فاعلاتن
مشرع ها، جاهای ورود به آب، جاهای آب خوردن، جمع واژۀ مشرع
شتابنده، پیشدست شتابنده جمع مسارعین
راهها
شریک و شبیه و مانند شونده
کشاورز
کشتکار، کشاورز، برزگر
مزرعه، جای کشت و زرع، کشتزار
جای زیارت، زیارتگاه، گور، آرامگاه
خارپشت
زیارت کردن، قبر، زیارتگاه، گور
کشتزار، مززعه
کشاورز، کشتکار، دهقان
برزگر، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان
برزگر، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش، کشتبان