جدول جو
جدول جو

معنی مصارع

مصارع((مَ رِ))
جمع مصرع. مهلکه ها، جای بر زمین افکندن
تصویری از مصارع
تصویر مصارع
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با مصارع

مصارع

مصارع
کشتی گیرنده. (آنندراج). کشتی گیر. (ناظم الاطباء) : سلطان ملکشاه... که پادشاه بود همت او بر کشتی گرفتن و مشت زدن و تربیت بطالان و مصارعان و زورآزمایان مقصور. (المضاف الی بدایع الازمان ص 29)
لغت نامه دهخدا

مصارع

مصارع
جَمعِ واژۀ مَصْرَع. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جای افکندن ها و کُشتی جای ها. (از منتهی الارب). کُشتی گاهها. (یادداشت مؤلف). و رجوع به مَصْرَع شود
لغت نامه دهخدا

مصارف

مصارف
مصرف ها، صرف و خرج کردن ها، جاهای صرف و خرج کردن، محل های خرج، جمعِ واژۀ مصرف
مصارف
فرهنگ فارسی عمید

مضارع

مضارع
در دستور زبان فعلی که به زمان حال یا آینده دلالت کند
در علم عروض بحری بر وزن مفاعیلن فاعلاتن مفاعیلن فاعلاتن
مضارع
فرهنگ فارسی عمید