جدول جو
جدول جو

معنی مرگاو - جستجوی لغت در جدول جو

مرگاو
(مَ گَ سَ)
دهی است از دهستان بندرج بخش دودانگه شهرسان ساری، واقع در ده هزارگزی شمال شرقی کهنه ده و کنار راه تلارم به پل سفید، در منطقۀ کوهستان جنگلی، با 900 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصولش برنج و غلات و شغل مردمش زراعت است. این آبادی از دو محل بالا و پائین که یکهزار متر فاصله دارند تشکیل شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گرگاو
تصویر گرگاو
نوعی کفش چرمی سبک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرگو
تصویر مرگو
گنجشک، پرندۀ کوچک خاکی رنگ وحلال گوشت از دستۀ سبکبالان، عصفور، چکوک، ونج، بنجشک، مرکو، چتوک، چغک
فرهنگ فارسی عمید
(مَ)
مرگ آب. آبی که پیش از درو به مزرعه می دهند. آب که بار آخر به کشت دهند که پس از آن غله یا صیفی بخشکد یا برسد و دیگر محتاج آب نباشد. آب آخر حاصل که پس از آن حاصل خشک و درو می شودو دیگر محتاج آب نیست. (از یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مَ گَ نِ جِ)
دهی است از دهستان حومه بخش قاین شهرستان بیرجند در 42هزارگزی جنوب غربی قاین و 27 هزارگزی غرب راه قاین به بیرجند، در غرب منطقه کوهستانی معتدل واقع و دارای 407 تن سکنه است. آبش از چاه، محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
نوعی از پای افزار است که شاطران و پیاده روان پوشند و به گرگابی شهرت دارد. (برهان) (جهانگیری) (انجمن آرا) :
کهنه گرگاو در برابر داشت
کرد در پا و گرگ دو برداشت.
جامی (از جهانگیری).
بجستجوی تو گردون چو عزم راه کند
ز خام ثور کند پای ماه را گرگاو.
شیخ آذری طوسی (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نَرْ رَ / رِ)
گاو نر. نرگو. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
دهی است از دهستان گورگ بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 52 هزارگزی جنوب مهاباد و 10هزارگزی جنوب خاوری راه شوسۀ مهاباد به سردشت. آب آن از رود خانه سیناس و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(مَ / مُ)
گنجشک. (از برهان) (جهانگیری) (آنندراج). مرکو. مرغو. مرتکو:
تو مرگوئی به شعر و من بازم
از باز کجا سبق برد مرگو.
دقیقی
لغت نامه دهخدا
گرگابی: بجستجوی تو گردون چو عزم راه کند زخام ثور کند پای ماه را گرگاو. (آذری طوسی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرگو
تصویر مرگو
گنجشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرگو
تصویر مرگو
((مَ))
گنجشک
فرهنگ فارسی معین