معنی مرگو - فرهنگ فارسی عمید
معنی مرگو
- مرگو
- گنجشک، پرندۀ کوچک خاکی رنگ وحلال گوشت از دستۀ سبکبالان، عصفور، چکوک، ونج، بنجشک، مرکو، چتوک، چغک
تصویر مرگو
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با مرگو
مرگو
- مرگو
- گنجشک. (از برهان) (جهانگیری) (آنندراج). مرکو. مرغو. مرتکو:
تو مرگوئی به شعر و من بازم
از باز کجا سبق برد مرگو.
دقیقی
لغت نامه دهخدا