- مرهون
- وامدار
معنی مرهون - جستجوی لغت در جدول جو
- مرهون
- گروداده شده، گرورفته، کنایه از کسی که دیگری بر او به واسطۀ کاری نیک حقی دارد
- مرهون
- گروگان، گروه نهاده، رهین، گرو
- مرهون ((مَ هُ))
- گرو گذاشته شده، گروگان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دختر دشتان (دشتان حائض)
دایره، اکلیله
کنگر بویا از گیاهان برهان قاطع این واژه را دگر گشته تر خوان پارسی می داند
کمربند، طوق
چرب شده، روغن مالی شده، دباغی شده، مالیده و اندود شده
پرهون، هر چیز دایره مانند، هاله، خرمن ماه، طوق، گردن بند، کمربند، دایره ای که با پرگار کشیده شود
هر چیز دایره مانند، هاله، خرمن ماه، طوق، گردن بند، کمربند، دایره ای که با پرگار کشیده شود، برای مثال ای شده غافل ز علم و حجت و برهان / جهل کشیده به گرد جان تو پرهون (ناصرخسرو - ۴۹۱)
ژوبلک غارچ از گیاهان
همیشه بهار
روغن مالی شده
سست، لاغر، ضعیف
جمع رهن، گرویی ها گروگان ها جمع رهن گروها گروگان