جدول جو
جدول جو

معنی مرموع - جستجوی لغت در جدول جو

مرموع
(مَ)
نعت مفعولی از مصدر رمع. رجوع به رمع شود، گرفتار بیماری درد و رگ و ’رماع’. (از ناظم الاطباء). و رجوع به رماع شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مربوع
تصویر مربوع
در علم عروض ویژگی پایه ای که در آن فاعلاتن به فعل تغییر یابد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرموز
تصویر مرموز
رمزدار، پوشیده، مبهم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرجوع
تصویر مرجوع
بازگشت داده شده، رجوع داده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مطموع
تصویر مطموع
طمع شده، مورد آز و طمع، آزمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرفوع
تصویر مرفوع
در نحو عربی، ویژگی کلمه ای که آخر آن حرکت ضمه داشته باشد، در علم عروض ویژگی پایه ای که در آن مستفعلن به فاعلن تغییر یافته باشد، ازبین رفته، رفع شده، بلند شده، بالابرده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مجموع
تصویر مجموع
حاصل اضافه شدن چند چیز به هم، جمع، کل، گردآمده، گردآورده شده، مجموعه، کنایه از آسوده، راحت، خاطر جمع، همگی، کلاً، جمعاً
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسموع
تصویر مسموع
شنیده، شنیده شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرموق
تصویر مرموق
منظور، موردنظر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرموز
تصویر مرموز
دارای رمز، پوشیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسموع
تصویر مسموع
شنوده نیوشیده نیوشه شنیده شده شنیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرمور
تصویر مرمور
سرود و ترانه
فرهنگ لغت هوشیار
آز انگیز آرزو طمع شده مورد طمع و آرزو: مامول و مطموع از اهل افاده و استفاده آنکه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرموط
تصویر مرموط
موش خرمای کوهی از جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
گیاهی است از تیره نعناعیان که دو ساله است و برخی گونه های پایا نیز دارد. این گیاه بسیار معطر است و در حقیقت یکی از گونه های مریم گلی است و بر اثر پرورش وکشت های متوالی بارتفاعی بالغ بر یک متر وحتی بیشتر میرسد. مرموک در اکثر نقاط اروپا و آسیا (از جمله ایران) میروید. برگهایش متقابل و دارای دمبرگ مشخص و بطرز نامساوی دندانه دار و بزرگ و بیضوی و خشن است. گلهایش که سفید رنگ مایل به هستند ومعطر میباشند بوضع زیبایی در انتهای ساقه ظاهر میشوند. از تقطیر سر شاخه های گل دار این گیاه اسانس گیری میشود. در اسانس آن اترهای مختلف از قبیل اسکلارئول و سدرن وجود دارد. از برگهای مرموک در تداوی بعنوان مقوی و ضد تشنج و تسکین حملات سیاه سرفه و رفع نزله استفاده میکنند و بعلاوه از سرشاخه های گل دارش جهت معطر ساختن بعضی ورموت ها و شرابها و لیکورها استفاده میشود. اسانس آن در عطر سازی خصوصا ساختن ادوکلنی مصرف دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرفوع
تصویر مرفوع
بالا برده شده
فرهنگ لغت هوشیار
گرد آورنده از هر جای، فراهم آمده، همه و همگی و تمام، جمیع، جملگی، جمله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرجوع
تصویر مرجوع
بازگشت داده شده، بازگردانیده
فرهنگ لغت هوشیار
تبدار، میانه بالا: مرد، چارشانه مرد گرفتار تب ربع، مرد میانه، ربع آنست که فاعلاتن راصلم کنندتا فاعل بماند آنگه مخبون گردانند فعل بماند و فعل چون از فاعلاتن خیزد آنرا مربوع خوانند و ربز چهار یک مال ستدن باشد، . . و چون فاعل چهار حرف بیش نیست و یک حرف از آن به خبن کم می کنند آنرا به چهار یک مال ستدن تعریف کردند
فرهنگ لغت هوشیار
نرم نگریسته، درنگر در چشم به نگاه سبک نگریسته نگریسته، مورد نظر منظور: ... و تشریف گرانمایه مخصوص کرد وبمحلی مرموق و مکانی مغبوط بنشاند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مطموع
تصویر مطموع
((مَ))
طمع شده، مورد طمع و آرزو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسموع
تصویر مسموع
((مَ))
شنیده شده، برآورده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرجوع
تصویر مرجوع
((مَ))
بازگشت شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرفوع
تصویر مرفوع
((مَ))
رفع شده، برداشته شده، کلمه عربی که آخر آن حرکت ضمه داشته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرموز
تصویر مرموز
((مَ))
رمزدار، پوشیده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرموق
تصویر مرموق
((مَ))
موردنظر قرار داده شده، نگریسته شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجموع
تصویر مجموع
((مَ))
گرد آمده، گرد آورده شده، حاصل جمع (ریاضی)، مجموعاً، همگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مجموع
تصویر مجموع
گردایش، هم فزون
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مرجوع
تصویر مرجوع
بازگشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از مرموز
تصویر مرموز
Enigmatic, Mysterious, Shifty
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مرفوع
تصویر مرفوع
Exalted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مرموز
تصویر مرموز
enigmático, misterioso, astuto
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مرفوع
تصویر مرفوع
exaltado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مرموز
تصویر مرموز
rätselhaft, geheimnisvoll, schlitzohrig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مرفوع
تصویر مرفوع
erhoben
دیکشنری فارسی به آلمانی