جدول جو
جدول جو

معنی مرقعات - جستجوی لغت در جدول جو

مرقعات
(مُ رَقْ قَ)
جمع واژۀ مرقعه. رجوع به مرقعه و مرقع شود، جمع واژۀ مرقعه، محتملاً به معنی رقعه است در عبارت زیر: به کرات ملطفات نبشته و مرقعات فرستاده است. (سندبادنامه ص 195)
لغت نامه دهخدا
مرقعات
جمع مرقعه
تصویری از مرقعات
تصویر مرقعات
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مراعات
تصویر مراعات
رعایت یکدیگر کردن، نگه داشتن و حفظ کردن چیزی، جریان امری را در نظر گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرسلات
تصویر مرسلات
هفتاد و هفتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۵۰ آیه، عرف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرقات
تصویر مرقات
پلکان، نردبان
فرهنگ فارسی عمید
(مَ قَ)
مرد گول و احمق. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رقیع
لغت نامه دهخدا
(مُ رَمْ مِ)
جمع واژۀ مرمعه. رجوع به مرمعه شود، مرمعات الاخبار، خبرهای باطل. أتی فلان بمرمعات الاخبار، یعنی باطل. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(مِ / مَ)
مرقاه. نردبان و زینه. (غیاث). پایه. زینه. پلۀ نردبان. درجه. سلّم. پله. پلکان. رجوع به مرقاه شود: و اوتاد طالع از درجات هبوط به مرقات صعود ارتفاع گرفت. (سندبادنامه ص 271). و پادشاه جهاندار بر مرقات بخت بیدار مؤید و کامکار نشسته. (جهانگشای جوینی). که در زمین منفذی و بر آسمان مرقاتی میجست. (جهانگشای جوینی) ، کنایه از محل صعود و ترقی: یکی طور و یکی عرفات، یکی قصور و دیگر غرفات...آن میقات موسی و این مرقات عیسی... (ترجمه محاسن اصفهان در توصیف کوهچه و مصلی در اصفهان)
لغت نامه دهخدا
(مُ ضِ)
جمع واژۀ مرضع. رجوع به مرضعشود، جمع واژۀ مرضعه. رجوع به مرضعه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مایعات
تصویر مایعات
جمع مائعه، آبگونگان جمع مایعه (مایع)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مبدعه، نو پدیدان آفریدگان، جمع مبدعه، نو یابان جمع مبدعه (مبدع) چیزهای تازه پدید آمده آفریده ها: و بعد از وقوف بر حقایق آن گرد دقایق مبدعات برآمدم، جمع مبدعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متبعات
تصویر متبعات
جمع متبعه، جمع متبعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترفعات
تصویر ترفعات
جمع ترفع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محققات
تصویر محققات
جمع محققه (محقق)، جمع محققه (محقق)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع محقره، ریزگان جمع محقره: طغرل بک... پیغام... بخلیفه فرستاد که... بهر وقت بمحقرات و جزویات دیوان عزیز را تصدیق و ابرام نباید نمود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرشدات
تصویر مرشدات
جمع مرشده، جمع مرشده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرشحات
تصویر مرشحات
جمع مرشحه، جمع مرشحه
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مرسله، فرستادگان و: اسپان، باد ها، فرشتگان، جمع مرسله، فرستندگان جمع مرسله (مرسل)، فرشتگان، بادها، اسبان اسبها، جمع مرسله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مردفات
تصویر مردفات
جمع مردفه (مردف)، جمع مردفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توقعات
تصویر توقعات
جمع توقع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقعجات
تصویر رقعجات
جمع رقعه نامه ها مکتوبها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقبات
تصویر ترقبات
جمع ترقب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقصات
تصویر ترقصات
جمع ترقص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقیات
تصویر ترقیات
جمع ترقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترقیعات
تصویر ترقیعات
جمع ترقیع
فرهنگ لغت هوشیار
پلکان. پلکان، نردبان: در زمین منفذی و بر آسمان مرقاتی می جست تاخود را از لشکر بی کران بر کران کند، جمع مراقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرضعات
تصویر مرضعات
جمع مرضعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مربعات
تصویر مربعات
جمع مربعه، چارینه ها چارتایی ها جمع مربعه (مربع)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مراعات
تصویر مراعات
نگهداشت، رعایت، محافظت
فرهنگ لغت هوشیار
جمع مرصعه، گوهرنشان ها جمع مرصعه: ... و مرصعات الفاظ و معانی او را چون طوق وگوشوار از گوش و گردن انقیاد در آویزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرامات
تصویر مرامات
همدیگر را تیر انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرقات
تصویر مرقات
پلکان، نردبان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مراعات
تصویر مراعات
((مُ))
رعایت یکدیگر را کردن
مراعات النظیر: در علم بدیع آوردن کلماتی که به گونه ای با یکدیگر مناسبت و ارتباط داشته باشند
فرهنگ فارسی معین
پاس، توجه، رعایت، ملاحظه، مواظبت، حرمت، توجه کردن، مراقبت کردن، ملاحظه هم کردن، رعایت هم کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
امتیاز، امتیازات
دیکشنری اردو به فارسی