دهی است از دهستان مشهد مرغاب بخش زرقان شهرستان شیراز، در 117هزارگزی شمال شرق زرقان با 585 تن سکنه. آبش از چشمه محصولش: غلات، چغندر، میوه. شغل مردمش زراعت و باغبانی. صنعت دستی قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7) نام رودی به افغانستان و آن یکی از آب راهه های جیحون است و نام ترکی آن آق سو باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا)
دهی است از دهستان مشهد مرغاب بخش زرقان شهرستان شیراز، در 117هزارگزی شمال شرق زرقان با 585 تن سکنه. آبش از چشمه محصولش: غلات، چغندر، میوه. شغل مردمش زراعت و باغبانی. صنعت دستی قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7) نام رودی به افغانستان و آن یکی از آب راهه های جیحون است و نام ترکی آن آق سو باشد. (یادداشت مرحوم دهخدا)
نهری است به مرو شاهجان. (از منتهی الارب). رودخانه ای است که از پهلوی شهر مرو (مرو شاهجان) می گذرد و آن را مرورود (مروالرود) نیز گویند یعنی رود خانه مرو. (از برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج). نام دیگر مروالرود است. (روضهالصفا ج 3 در فصل وفات مهلب بن ابی صفره) (یادداشت مرحوم دهخدا) : و للمرو نهر عظیم... و یعرف هذا النهر بمرغاب ای ماء مرو. (صور الاقالیم اصطخری)
نهری است به مرو شاهجان. (از منتهی الارب). رودخانه ای است که از پهلوی شهر مرو (مرو شاهجان) می گذرد و آن را مرورود (مروالرود) نیز گویند یعنی رود خانه مرو. (از برهان) (از انجمن آرا) (از آنندراج). نام دیگر مروالرود است. (روضهالصفا ج 3 در فصل وفات مهلب بن ابی صفره) (یادداشت مرحوم دهخدا) : و للمرو نهر عظیم... و یعرف هذا النهر بمرغاب ای ماء مرو. (صور الاقالیم اصطخری)
جمع واژۀ مرغ. پرندگان. طیور. رجوع به مرغ شود: اباله، ابیل، گلۀ مرغان. (دهار). بغاث، مرغان خرد وضعیف که شکار نکنند. خشاش، مرغان خرد. (دهار). غیف، گروه مرغان. (منتهی الارب). قواطع، مرغان که از بلادگرمسیر به سردسیر روند یا برعکس آن. (منتهی الارب). - مرغان اولی اجنح، مرغان اولی اجنحه رجوع به ترکیب بعد شود: چو طاوسان هندی رقص آغاز چو مرغان اولی اجنح بپرواز. میرغازی شهید (از آنندراج). - مرغان اولی أجنحه، طایران صاحب بازوها، و این کنایه است از فرشتگان و ملائکه. (از غیاث) (از آنندراج). - مرغان سدره، کنایه از ملائک و فرشتگان باشد. (برهان) (آنندراج). - مرغان شاخ سدره، ملائکه. - مرغان شکاری، عتاق. (منتهی الارب). راسته ای از پرندگان که دارای منقاری قوی و خمیده می باشند و در انتهای نیمۀ فوقانی منقار خود دارای زائده ای دندانی شکل هستند که دنبالۀ پوست روی آن را می پوشاند و انگشتانشان به چنگالهای قوی خمیده ختم می شود. مرغان شکاری به دو دستۀ شکاریان روزانه و شکاریان شبانه تقسیم می شوند. و مهمترین شکاریان روزانه عقاب، شاهین، قوش (باز) ، کرکس و قرقی است و از جمله شکاریان شبانه جغد و مرغ حق است. - مرغان عرشی، کنایه از ملائکه و فرشتگان. (از برهان) (از آنندراج). - مرغان قاف، سیمرغها. عنقاها: باز ار چه گاه گاهی بر سر نهد کلاهی مرغان قاف دانند آیین پادشاهی. حافظ. ، ماکیانها. مرغان خانگی. دجج. - مرغان خانگی، ماکیانها
جَمعِ واژۀ مرغ. پرندگان. طیور. رجوع به مرغ شود: اباله، ابیل، گلۀ مرغان. (دهار). بغاث، مرغان خرد وضعیف که شکار نکنند. خشاش، مرغان خرد. (دهار). غَیف، گروه مرغان. (منتهی الارب). قَواطع، مرغان که از بلادگرمسیر به سردسیر روند یا برعکس آن. (منتهی الارب). - مرغان اولی اجنح، مرغان اولی اجنحه رجوع به ترکیب بعد شود: چو طاوسان هندی رقص آغاز چو مرغان اولی اجنح بپرواز. میرغازی شهید (از آنندراج). - مرغان اولی أجنحه، طایران صاحب بازوها، و این کنایه است از فرشتگان و ملائکه. (از غیاث) (از آنندراج). - مرغان سدره، کنایه از ملائک و فرشتگان باشد. (برهان) (آنندراج). - مرغان شاخ سدره، ملائکه. - مرغان شکاری، عتاق. (منتهی الارب). راسته ای از پرندگان که دارای منقاری قوی و خمیده می باشند و در انتهای نیمۀ فوقانی منقار خود دارای زائده ای دندانی شکل هستند که دنبالۀ پوست روی آن را می پوشاند و انگشتانشان به چنگالهای قوی خمیده ختم می شود. مرغان شکاری به دو دستۀ شکاریان روزانه و شکاریان شبانه تقسیم می شوند. و مهمترین شکاریان روزانه عقاب، شاهین، قوش (باز) ، کرکس و قرقی است و از جمله شکاریان شبانه جغد و مرغ حق است. - مرغان عرشی، کنایه از ملائکه و فرشتگان. (از برهان) (از آنندراج). - مرغان قاف، سیمرغها. عنقاها: باز ار چه گاه گاهی بر سر نهد کلاهی مرغان قاف دانند آیین پادشاهی. حافظ. ، ماکیانها. مرغان خانگی. دجج. - مرغان خانگی، ماکیانها
نعت مفعولی از مصدر رغب و رغبه. خواهش نموده شده. (غیاث) (آنندراج). خواهانی نموده. (از منتهی الارب). خواسته شده. و درخواست کرده شده و آرزو شده. (ناظم الاطباء) : از اقطار و اکناف عالم روی فرا او کرده و همه به نجاح مطلوب و رواج مرغوب رسیده. (ترجمه تاریخ یمینی ص 337). رغیبه، امر مرغوب. (منتهی الارب). - مرغوب ٌ الیه، مورد درخواست. خواسته شده. مطلوب: شراب (قریۀ) میم در آن زمان بس مرغوب الیه بوده است. (تاریخ قم ص 247). - مرغوب ٌ عنه، اعراض شده و روی گردان شده از آن. (ناظم الاطباء). - مرغوب ٌ فیه، متمایل شده بدان خواسته شده. آرزو شده. (ناظم الاطباء). ، پسندیده و معقول. (غیاث) (آنندراج). نفیس. منفس. نفوس. (از منتهی الارب). خواسته. خوب. نیکو. پسنده و شایسته و دلپسند و مقبول. باقدر و با قیمت و بسیار اعلی. (ناظم الاطباء). همه کس پسند. نوع برتر و بهتر از چیزی
نعت مفعولی از مصدر رغب و رغبه. خواهش نموده شده. (غیاث) (آنندراج). خواهانی نموده. (از منتهی الارب). خواسته شده. و درخواست کرده شده و آرزو شده. (ناظم الاطباء) : از اقطار و اکناف عالم روی فرا او کرده و همه به نجاح مطلوب و رواج مرغوب رسیده. (ترجمه تاریخ یمینی ص 337). رغیبه، امر مرغوب. (منتهی الارب). - مرغوب ٌ الیه، مورد درخواست. خواسته شده. مطلوب: شراب (قریۀ) میم در آن زمان بس مرغوب الیه بوده است. (تاریخ قم ص 247). - مرغوب ٌ عنه، اعراض شده و روی گردان شده از آن. (ناظم الاطباء). - مرغوب ٌ فیه، متمایل شده بدان خواسته شده. آرزو شده. (ناظم الاطباء). ، پسندیده و معقول. (غیاث) (آنندراج). نفیس. منفس. نفوس. (از منتهی الارب). خواسته. خوب. نیکو. پسنده و شایسته و دلپسند و مقبول. باقدر و با قیمت و بسیار اعلی. (ناظم الاطباء). همه کس پسند. نوع برتر و بهتر از چیزی
دهی است از دهستان دیهوک بخش طبس شهرستان فردوس، در 90هزارگزی جنوب شرقی طبس و 7 هزارگزی غرب راه طبس، با 206 تن سکنه. آبش از قنات، محصولش غلات و ذرت، شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان دیهوک بخش طبس شهرستان فردوس، در 90هزارگزی جنوب شرقی طبس و 7 هزارگزی غرب راه طبس، با 206 تن سکنه. آبش از قنات، محصولش غلات و ذرت، شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
ناودان. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). میزاب. (اقرب الموارد). لغتی است در میزاب. (از متن اللغه). آبریز. (ناظم الاطباء). رجوع به المعرب جوالیقی ص 326 سطر 4 شود، کشتی دراز. (مهذب الاسماء). کشتی دراز یا کشتی بزرگ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). ج، مرازیب، ناودانی است که آب جمع شده در کشتی به وسیلۀ آن به دریا ریزد. (دکتر معین، اصطلاحات کشتی سدیدالسلطنه)
ناودان. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). میزاب. (اقرب الموارد). لغتی است در میزاب. (از متن اللغه). آبریز. (ناظم الاطباء). رجوع به المعرب جوالیقی ص 326 سطر 4 شود، کشتی دراز. (مهذب الاسماء). کشتی دراز یا کشتی بزرگ. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از متن اللغه). ج، مرازیب، ناودانی است که آب جمع شده در کشتی به وسیلۀ آن به دریا ریزد. (دکتر معین، اصطلاحات کشتی سدیدالسلطنه)
مرگ آب. آبی که پیش از درو به مزرعه می دهند. آب که بار آخر به کشت دهند که پس از آن غله یا صیفی بخشکد یا برسد و دیگر محتاج آب نباشد. آب آخر حاصل که پس از آن حاصل خشک و درو می شودو دیگر محتاج آب نیست. (از یادداشت مرحوم دهخدا)
مرگ آب. آبی که پیش از درو به مزرعه می دهند. آب که بار آخر به کشت دهند که پس از آن غله یا صیفی بخشکد یا برسد و دیگر محتاج آب نباشد. آب آخر حاصل که پس از آن حاصل خشک و درو می شودو دیگر محتاج آب نیست. (از یادداشت مرحوم دهخدا)
گرداب. (آنندراج). غرقاب. رجوع به غرقاب شود، شور و غوغا و آواز. (آنندراج). نعره و های و هوی و آوازۀ بلند و مهیب. (فرهنگ شعوری) : غرغاب افتد در جهان از حسن عالمگیر تو باید حذر از غمزۀ خونخوار و چشم پرفتن. ابوالمعانی (از فرهنگ شعوری)
گرداب. (آنندراج). غرقاب. رجوع به غرقاب شود، شور و غوغا و آواز. (آنندراج). نعره و های و هوی و آوازۀ بلند و مهیب. (فرهنگ شعوری) : غرغاب افتد در جهان از حسن عالمگیر تو باید حذر از غمزۀ خونخوار و چشم پرفتن. ابوالمعانی (از فرهنگ شعوری)
جوی آب. رودخانه. (ب-رهان) (آنندراج). ارغا. (جهانگیری) (برهان) : فرازش پراز خون چو کوه طبرخون نشیبش ز اشکم چو ارغاب و آغر. عمعق. ز هر دو دیده دو ارغاب خون شده ست روان. سوزنی. آنکه از عشوه های او ارغاب میدهد تشنه را فریب سراب. سیف (از فرهنگ رشیدی)
جوی آب. رودخانه. (ب-رهان) (آنندراج). ارغا. (جهانگیری) (برهان) : فرازش پراز خون چو کوه طبرخون نشیبش ز اشکم چو ارغاب و آغر. عمعق. ز هر دو دیده دو ارغاب خون شده ست روان. سوزنی. آنکه از عشوه های او ارغاب میدهد تشنه را فریب سراب. سیف (از فرهنگ رشیدی)
قریه ای است در دو فرسنگ و نیمی مشرق شیراز. (از فارسنامۀ ناصری). - آب مرغان، چشمه ای در میان شیراز و اصفهان. (ناظم الاطباء). ، سیرگاهی در حوالی شیراز، چشمه ای در کوهسار سمیرم و قمشه که به اعتقاد عوام آب آن را برای دفع ملخ برند و بر کشتزارها و باغها پاشند متعاقب آن مرغان در رسند و ملخها را به منقار دو نیمه کنند. آب سار
قریه ای است در دو فرسنگ و نیمی مشرق شیراز. (از فارسنامۀ ناصری). - آب مرغان، چشمه ای در میان شیراز و اصفهان. (ناظم الاطباء). ، سیرگاهی در حوالی شیراز، چشمه ای در کوهسار سمیرم و قمشه که به اعتقاد عوام آب آن را برای دفع ملخ برند و بر کشتزارها و باغها پاشند متعاقب آن مرغان در رسند و ملخها را به منقار دو نیمه کنند. آب سار
مرغ آبی. بط. (ناظم الاطباء) (آنندراج). اسم فارسی اوزّ است. (مخزن الادویه) اوز. اوزه. وز. وزین. اردک. حصانه. (دهار). نوعی از طیور از راستۀ پرده داران از ردۀ کاریناتها، که بیشتر در آب رودخانه ها و استخرها بسر میبرد و گاهی در خانه های شمال ایران نگهداری می شود. در مازندران اقسام بسیار مرغابی وجود دارد از میان آنها مرغابی گوش دراز و مرغابی شانه بسر زمستان را در اطراف بحر خزر به سر میبرند این دو قسم حیوان بواسطۀ رنگ زیبای نقره ای خود امتیاز دارند. (جغرافیای کیهان) : تو گفتی هر یکی ز ایشان یکی کشتی شدی زان پس خله ش دوپای و بیلش دست و مرغابیش کشتیبان. عسجدی. در شود بی زخم و زجر و در شودبی ترس و بیم همچو آذرشب به آتش همچو مرغابی بجوی. منوچهری. یا چنان زرد یکی جامۀ عتابی پرز برخاسته زو چون سر مرغابی. منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 198). تفکر کن در این معنی تو در شاهین و مرغابی گریزان است این از آن و آن بر این ظفر دارد. ناصرخسرو. مرغابی بسیار سخت بزرگ و اسفید به تابستان آنجا رود و به زمستان به طبرستان آید. (مجمل التواریخ و القصص). ای که من بازم و تو فرفوزی من چو شاهینم و تو مرغابی. معزی. سبق برده زوهم فیلسوفان چو مرغابی نترسد ز آب طوفان. نظامی. در دجله که مرغابی از اندیشه نرفتی کشتی رود اکنون که سر جسر بریده است. سعدی. سهمگین آبی که مرغابی در او ایمن نبودی کمترین موج آسیا سنگ از کنارش در ربودی. سعدی. مرغابییم و عالم آب است جای ما در مجلسی که باده نباشد سراب ماست. صائب (از آنندراج). دبه، آوندی است از آبگینه به شکل مرغابی. (از منتهی الارب). نحام، مرغابی سرخ. (منتهی الارب). - مرغابی بچه، بچۀ مرغابی. جوجۀ مرغابی: مثال پادشاه زادگان مثال مرغابی بود، مرغابی بچه را شناه نباید آموخت. (قابوسنامه). - مرغابی سرخاب، نوعی مرغابی سرخ رنگ: مرغابی سرخاب که در خاک نشیند گوید که خدائی و سزائی تو جهان را. سنائی (دیوان ص 8)
مرغ آبی. بط. (ناظم الاطباء) (آنندراج). اسم فارسی اِوَزّ است. (مخزن الادویه) اوز. اوزه. وز. وزین. اردک. حصانه. (دهار). نوعی از طیور از راستۀ پرده داران از ردۀ کاریناتها، که بیشتر در آب رودخانه ها و استخرها بسر میبرد و گاهی در خانه های شمال ایران نگهداری می شود. در مازندران اقسام بسیار مرغابی وجود دارد از میان آنها مرغابی گوش دراز و مرغابی شانه بسر زمستان را در اطراف بحر خزر به سر میبرند این دو قسم حیوان بواسطۀ رنگ زیبای نقره ای خود امتیاز دارند. (جغرافیای کیهان) : تو گفتی هر یکی ز ایشان یکی کشتی شدی زان پس خله ش دوپای و بیلش دست و مرغابیش کشتیبان. عسجدی. در شود بی زخم و زجر و در شودبی ترس و بیم همچو آذرشب به آتش همچو مرغابی بجوی. منوچهری. یا چنان زرد یکی جامۀ عتابی پرز برخاسته زو چون سر مرغابی. منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 198). تفکر کن در این معنی تو در شاهین و مرغابی گریزان است این از آن و آن بر این ظفر دارد. ناصرخسرو. مرغابی بسیار سخت بزرگ و اسفید به تابستان آنجا رود و به زمستان به طبرستان آید. (مجمل التواریخ و القصص). ای که من بازم و تو فرفوزی من چو شاهینم و تو مرغابی. معزی. سبق برده زوهم فیلسوفان چو مرغابی نترسد ز آب طوفان. نظامی. در دجله که مرغابی از اندیشه نرفتی کشتی رود اکنون که سر جسر بریده است. سعدی. سهمگین آبی که مرغابی در او ایمن نبودی کمترین موج آسیا سنگ از کنارش در ربودی. سعدی. مرغابییم و عالم آب است جای ما در مجلسی که باده نباشد سراب ماست. صائب (از آنندراج). دبه، آوندی است از آبگینه به شکل مرغابی. (از منتهی الارب). نُحام، مرغابی سرخ. (منتهی الارب). - مرغابی بچه، بچۀ مرغابی. جوجۀ مرغابی: مثال پادشاه زادگان مثال مرغابی بود، مرغابی بچه را شناه نباید آموخت. (قابوسنامه). - مرغابی سرخاب، نوعی مرغابی سرخ رنگ: مرغابی سرخاب که در خاک نشیند گوید که خدائی و سزائی تو جهان را. سنائی (دیوان ص 8)
اسم عام پرندگان آبی (دریایی)، نوعی از طیوراز راسته پرده دارانت از رده کاریناتها که بیشتر در آب رودخانه ها واستخرها بسر میبرد و گاهی در خانه های شمال ایران نگهداری میشود
اسم عام پرندگان آبی (دریایی)، نوعی از طیوراز راسته پرده دارانت از رده کاریناتها که بیشتر در آب رودخانه ها واستخرها بسر میبرد و گاهی در خانه های شمال ایران نگهداری میشود
پارسی تازی گشته مرزاب: ناودان، ناو کشتی دراز، ناودان کشتی آب ریز ناودان، کشتی دراز و بزرگ، ناودانی است که آب جمع شده در کشتی بوسیله آن بدریا جمع مرازیب
پارسی تازی گشته مرزاب: ناودان، ناو کشتی دراز، ناودان کشتی آب ریز ناودان، کشتی دراز و بزرگ، ناودانی است که آب جمع شده در کشتی بوسیله آن بدریا جمع مرازیب
اگر بیند مرغان آبی داشت، دلیل مال است و به کام دل برسد. اگر بیند مرغ ابی را بگرفت، دلیل بزرگی بود و پر و استخوان او را در خواب دیدن همین است. جابر مغربی دیدن مرغ آبی غم واندوه باشد - یوسف نبی (ع) خواب مرغابی: ناکامی برای مخالفان و رقیبانتان مرغابیهای وحشی به شما حمله می کنند: گرفتاریهای بزرگ در کارها مرغابیها در حال پرواز: ازدواج – و یک زندگی خوش شکارمرغابی: موفقیت بزرگ یک مرغابی را می کشید: در سفری که می کنید مصیبت بزرگی در انتظار شماست. گوشت مرغابی می خورید: پول و احترام مرغابی می گیرید: شانس و موفقیت یک مرغابی مرده: دوستانتان را فراموش نکنید مرغابیها در حال شنا: خطر بزرگی شما را تهدید می کند. دیگران گوشت مرغابی می خورند: شادی بزرگ - کتاب سرزمین رویاها مرغ آبی در خواب دیدن خبری است غم انگیز که کانون خبر در دوردست قراردارد. اگر ببینیم یک مرغ آبی بر بام خانه نشسته خبری به ما می رسد که می تواند از یک مسافر باشد. مرغ آبی سفید خبری است خوش و مرغ آبی سیاه خبری است نامطلوب و بد. اما مرغابی نعمت است و روزی. اگر ببینیم مرغابی در خانه داریم مالی به ما می رسد. اگر ببینیم مرغابی از خانه ما پرواز کرد و رفت زیان می کنیم و مالی را از دست می دهیم. اگر ببینیم مرغابیان در آسمان یا روی زمین صدا می کنند حادثه ای اتفاق می افتد برای ساکنان جائی که مرغابیان دیده می شوند که بهتر است در خانه بیننده خواب نباشد. اگر دیدید با مرغابی حرف می زنید از زنی ثروتمند سود می برید. منوچهر مطیعی تهرانی ۱ـ اگر خواب ببینید مرغابی های وحشی بر رودخانه ای آرام نشسته اند، علامت آن است که از راه دریا به مسافرتی خواهید رفت. ۲ـ اگر مرغابیهای سفید را در خواب کنار مزرعه ای ببینید، علامت آن است که محصول خوبی خواهید داشت. ۳ـ اگر خواب ببینید مرغابی شکار می کنید، نشانه آن است که برای اجرای نقشه ای شغل خود را تغییر می دهید. ۴ـ اگر خواب ببینید مرغابیها هدف تیر قرار گرفته اند، نشانه آن است که دشمنان در امور خصوصی شما دخالت می کنند. ۵ـ اگر در خواب مرغابیها را در حال پرواز ببینید، نشانه آن است که ازدواج خواهید کرد و صاحب فرزندانی خواهید شد و همچنین خانه ای جدید خواهید خرید . دیدن مرغ آبی در خواب بر چهاروجه است. اول:مال. دوم: بزرگی. سوم: ریاست. چهارم: فرمانروائی یافتن. مرغابى سفید در خواب، مال یا زن ثروتمند است. مرغابى سیاه در خواب، کنیز و خدمتکاراست. اگر ببیند مرغابى را کشت و از گوشت آن خورد، اموال زن به او ارث مى رسد و اوخرج مى کند. اگر بیند مرغ با او سخن گفت، دلیل که کارش بلند شود. اگر بیند مرغ پاره ای گوشت از اندام او در ربود، دلیل که مال از وی به زور بستاند .
اگر بیند مرغان آبی داشت، دلیل مال است و به کام دل برسد. اگر بیند مرغ ابی را بگرفت، دلیل بزرگی بود و پر و استخوان او را در خواب دیدن همین است. جابر مغربی دیدن مرغ آبی غم واندوه باشد - یوسف نبی (ع) خواب مرغابی: ناکامی برای مخالفان و رقیبانتان مرغابیهای وحشی به شما حمله می کنند: گرفتاریهای بزرگ در کارها مرغابیها در حال پرواز: ازدواج – و یک زندگی خوش شکارمرغابی: موفقیت بزرگ یک مرغابی را می کشید: در سفری که می کنید مصیبت بزرگی در انتظار شماست. گوشت مرغابی می خورید: پول و احترام مرغابی می گیرید: شانس و موفقیت یک مرغابی مرده: دوستانتان را فراموش نکنید مرغابیها در حال شنا: خطر بزرگی شما را تهدید می کند. دیگران گوشت مرغابی می خورند: شادی بزرگ - کتاب سرزمین رویاها مرغ آبی در خواب دیدن خبری است غم انگیز که کانون خبر در دوردست قراردارد. اگر ببینیم یک مرغ آبی بر بام خانه نشسته خبری به ما می رسد که می تواند از یک مسافر باشد. مرغ آبی سفید خبری است خوش و مرغ آبی سیاه خبری است نامطلوب و بد. اما مرغابی نعمت است و روزی. اگر ببینیم مرغابی در خانه داریم مالی به ما می رسد. اگر ببینیم مرغابی از خانه ما پرواز کرد و رفت زیان می کنیم و مالی را از دست می دهیم. اگر ببینیم مرغابیان در آسمان یا روی زمین صدا می کنند حادثه ای اتفاق می افتد برای ساکنان جائی که مرغابیان دیده می شوند که بهتر است در خانه بیننده خواب نباشد. اگر دیدید با مرغابی حرف می زنید از زنی ثروتمند سود می برید. منوچهر مطیعی تهرانی ۱ـ اگر خواب ببینید مرغابی های وحشی بر رودخانه ای آرام نشسته اند، علامت آن است که از راه دریا به مسافرتی خواهید رفت. ۲ـ اگر مرغابیهای سفید را در خواب کنار مزرعه ای ببینید، علامت آن است که محصول خوبی خواهید داشت. ۳ـ اگر خواب ببینید مرغابی شکار می کنید، نشانه آن است که برای اجرای نقشه ای شغل خود را تغییر می دهید. ۴ـ اگر خواب ببینید مرغابیها هدف تیر قرار گرفته اند، نشانه آن است که دشمنان در امور خصوصی شما دخالت می کنند. ۵ـ اگر در خواب مرغابیها را در حال پرواز ببینید، نشانه آن است که ازدواج خواهید کرد و صاحب فرزندانی خواهید شد و همچنین خانه ای جدید خواهید خرید . دیدن مرغ آبی در خواب بر چهاروجه است. اول:مال. دوم: بزرگی. سوم: ریاست. چهارم: فرمانروائی یافتن. مرغابى سفید در خواب، مال یا زن ثروتمند است. مرغابى سیاه در خواب، کنیز و خدمتکاراست. اگر ببیند مرغابى را کشت و از گوشت آن خورد، اموال زن به او ارث مى رسد و اوخرج مى کند. اگر بیند مرغ با او سخن گفت، دلیل که کارش بلند شود. اگر بیند مرغ پاره ای گوشت از اندام او در ربود، دلیل که مال از وی به زور بستاند .