جدول جو
جدول جو

معنی مرطین - جستجوی لغت در جدول جو

مرطین
قسم سیاه مرهیطس است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مرفین
تصویر مرفین
مورفین، آلکالوییدی با طعم تلخ، به شکل کریستال های استوانه ای و بی رنگ که از تریاک استخراج می شود و در پزشکی به عنوان مسکن و خواب آور به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرسین
تصویر مرسین
مورد، درختچه ای همیشه سبز با گل های سفید و میوای اسانس دار و گوشتی که مصرف دارویی دارد، آس، آسمار
فرهنگ فارسی عمید
(مُ طَیْ یَ)
گل اندودشده. (غیاث) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء). به گل گرفته. گل اندوده شده. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(مُ طَیْ یِ)
لقب محمد بن عبدالله حافظ بدان جهت که از طفلی به گل کاری بشدت علاقمند بود. (منتهی الارب) (از الانساب سمعانی). محمد بن عبدالله بن سلیمان خضرمی کوفی ملقب به ابوجعفر. از حفاظ حدیث بود. او راست: ’المسند’ و ’تاریخ’ و غیرها. لقب وی مطین از این جهت است که در طفلی چون با کودکان در آب بازی می کرد پشت خود را به گل می اندود. (از الاعلام زرکلی ج 3 ص 925)
لغت نامه دهخدا
(مُ طَیْ یِ)
آنکه گل اندود میکند جایی را. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مَ ری گُ)
دهی است از دهستان سرمشک بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت در 15هزارگزی شمال راه مالرو بافت به ساردوئیه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است و ساکنین آن از طایفۀ سلیمانی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(مَرْ رَ)
به صیغۀ تثنیه، دوبار. (ناظم الاطباء). رجوع به مرّ و مره شود
لغت نامه دهخدا
(مُ)
نعت فاعلی از مصدر اًرانه. آنکه مواشی او هلاک شده باشند. ج، مرینون. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به ارانه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ رَ طا)
نوعی از دویدن. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). اصمعی گوید آن سریعتر از ’تقریب’ است و کندتر از ’اهداب’. (از اقرب الموارد) ، شتاب رو و سریع، ناقه مرطی یا فرس مرطی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). اشتری زودرو. (مهذب الاسماء). شتر مادۀ شتاب رو. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(مَ طی ی)
أدیم مرطی، پوست دباغت شده به برگ ارطّی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مِ طا)
آنچه گرداگرد عنفقه، یعنی ریش بچه باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به مرطاوان شود
لغت نامه دهخدا
(مَرْ رَ تَ)
تثنیۀ مرّه. دوبار. دو دفعه. رجوع به مرّه شود
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان گله زن بخش خمین شهرستان محلات. در 33هزارگزی شرق خمین و 4هزارگزی راه خمین به دلیجان، در جلگۀ معتدل هوائی واقع و دارای 455 تن سکنه است. آبش از رود خانه گلپایگان و محصولش غلات، بنشن، چغندر قند، تنباکو، پنبه، مختصر انگور و شغل مردمش زراعت، قالیچه و کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(مِرْ رَ تَ)
تثنیۀ مره. مرهالصفراء و مرهالسوداء. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مره شود، لقی منه المرتین، دید از وی سختی ها و تلخی ها. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(ُ تَ طَیْ یِ)
آلوده به گل. (آنندراج). آلوده شدۀ به گل. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تطین شود
لغت نامه دهخدا
(مِ)
بندری است در ترکیه بر دریای مدیترانه با 68600 تن سکنه. راه آهن بغداد به ترکیه از نزدیکی این شهر می گذرد
لغت نامه دهخدا
(مُ)
مادۀ سمی مخدر که از شیرۀ خشخاش و شقایق گیرند. (یادداشت مرحوم دهخدا). یکی از آلکالوئیدهایی است که در گیاه خشخاش موجود است و از شیرۀ خشخاش (که به تریاک موسوم است) استخراج شود. نسبت وزن مرفین به وزن تریاک 1/10 است
لغت نامه دهخدا
(مَ)
سنگی باشد لاجوردی رنگ چون سحق کنند بوی خمیر کند، بقدر سه نخود از وی درد دل را نافع باشد. (برهان) (آنندراج). یک نوع سنگ دوائی کبود. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شَ رَ طَ)
منزل اول از منازل قمر است و از کواکب برج حمل باشد. (از جهان دانش). رقیب غفر است. (یادداشت مؤلف). نخستین از منازل قمر. (التفهیم). منزل اول از منازل قمر و آن از اول حمل است تا دوازده درجه و پنجاه و یک دقیقه و بیست و پنج ثانیه و علمای احکام آن را منزل ناری مرکب از سعد و نحس گفته اند. اولین از منازل قمر و از رباط اول است. (یادداشت مؤلف). تثنیۀ شرط، یعنی علامت و دوستاره است در اول حمل و آن منزل اولین است از منازل قمر. از منتخب. و در شرح قران السعدین نوشته که شرطین دو ستاره که بجای هر دو شاخ برج حمل واقع شده اند و آن تثنیۀ شرط است به ضم اول که بمعنی هر چیز باشد. (از غیاث اللغات) (آنندراج). رجوع به شرطان شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
سقف گل اندود. (منتهی الارب). گل اندودشده. (ناظم الاطباء). و رجوع به محیط المحیط شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از مطین
تصویر مطین
گل اندود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرفین
تصویر مرفین
ماده سمی مخدر که از شیره خشخاش و شقایق گیرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرتین
تصویر مرتین
دوباره، دو دفعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرسین
تصویر مرسین
مورد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرفین
تصویر مرفین
((مُ))
مسکنی قوی برای تسکین درد که استعمال آن اعتیاد می آورد
فرهنگ فارسی معین
جوهر تریاک، مایه هروئین، آلکالوئیدی مخدر و مسکن
فرهنگ واژه مترادف متضاد