جدول جو
جدول جو

معنی مرضیه - جستجوی لغت در جدول جو

مرضیه
(دخترانه)
پسندیده، مرضی
تصویری از مرضیه
تصویر مرضیه
فرهنگ نامهای ایرانی
مرضیه
مرضی، چیزی که مورد پسند و خشنودی واقع شده باشد، پسندیده
تصویری از مرضیه
تصویر مرضیه
فرهنگ فارسی عمید
مرضیه
(مَ ضی یَ)
مرضیه. تأنیث مرضی. پسندیده. مورد رضایت. مطبوع. خشنود. رجوع به مرضی و رضا و رضوان شود: یاأیتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه. (قرآن 28/89 و 29). آنچنان آثار مرضیه و مساعی حمیده که در تقدیم ابواب عدل و سیاست سلطان ماضی... ابوالقاسم محمود راست... (کلیله و دمنه).
- مرضیهالسجایا، دارای خویهای پسندیده. خوشخوی. پسندیده خوی:
دل داده ام به یاری شوخی کشی نگاری
مرضیهالسجایا محمودهالخصائل.
حافظ
لغت نامه دهخدا
مرضیه
پسندیده، مورد رضایت، مطبوع
تصویری از مرضیه
تصویر مرضیه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرضیه
تصویر فرضیه
حدس و گمان، نظریه ای دربارۀ یک موضوع علمی متکی بر شواهد و استدلال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترضیه
تصویر ترضیه
راضی کردن، خشنود کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرثیه
تصویر مرثیه
شعر یا سخنی که در سوگواری خوانده می شود، عزاداری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرضعه
تصویر مرضعه
زن شیرده، شیر دهنده، زن یا حیوان ماده که شیر می دهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مرثیه
تصویر مرثیه
مرده ستودن و رحمت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرمیه
تصویر مرمیه
مونث مرمی جمع مرمیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مریضه
تصویر مریضه
مریضه در فارسی مونث مریض: بیمار: زن مونث مریض زن بیمار
فرهنگ لغت هوشیار
مونث مرضع جمع مرضعات. توضیح مرضعه در وقتی استعمال میشود که زن پستان در دهان کودک گذارد
فرهنگ لغت هوشیار
مربیه در فارسی مونث مربی همبک ریچار پرورده مربیه در فارسی مونث مربی ارمگان پرورنده مونث مربی جمع مربیات. مونث مربی جمع مربیات
فرهنگ لغت هوشیار
مونث مروی مرویه در فارسی: باز گفته مونث مروی: و ذکر بعضی از فضایل مرویه در حق ایشان
فرهنگ لغت هوشیار
ماضیه در فارسی: مونث ماضی: گذشته مونث ماضی: غرض ازاین مجموعه... بقای سیرت و سریرت او (پادشاه) و اسلاف ماضیه سلاطین آل سلجوق... یا سنوات ماضیه. سالهای گذشته. یا سنه ماضیه. سال گذشته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترضیه
تصویر ترضیه
راضی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
رویدادهای زمینی مونث ارضی یا حوادث ارضیه. حادثه ها و رویدادهای زمینی پیشامدهایی که در روی زمین صورت میگیرد. یا نفس ارضیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرضیه
تصویر فرضیه
واجب، گمان و حدس و قیاس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترضیه
تصویر ترضیه
((تَ یِ))
راضی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرضیه
تصویر فرضیه
((فَ یِّ))
حدس، گمان، حدس و گمان درباره یک موضوع علمی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرثیه
تصویر مرثیه
((مَ یِ))
شعر یا سخنی که در مدح و سوگواری مرده خوانده شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مرثیه
تصویر مرثیه
سوگیاد، سوگنامه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرضیه
تصویر فرضیه
انگاره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از فرضیه
تصویر فرضیه
Assumption, Hypothesis, Supposition
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از فرضیه
تصویر فرضیه
supposition, hypothèse
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از فرضیه
تصویر فرضیه
धारणा , परिकल्पना , अनुमान
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از فرضیه
تصویر فرضیه
aanname, hypothese, veronderstelling
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از فرضیه
تصویر فرضیه
supposizione, ipotesi
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از فرضیه
تصویر فرضیه
suposição, hipótese
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از فرضیه
تصویر فرضیه
suposición, hipótesis
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از فرضیه
تصویر فرضیه
припущення , гіпотеза
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از فرضیه
تصویر فرضیه
założenie, hipoteza, przypuszczenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از فرضیه
تصویر فرضیه
Annahme, Hypothese
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از فرضیه
تصویر فرضیه
предположение , гипотеза
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از فرضیه
تصویر فرضیه
asumsi, hipotesis, dugaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی