جدول جو
جدول جو

معنی مرزیفون - جستجوی لغت در جدول جو

مرزیفون
نام قصبه و مرکز ناحیه ای است به همین نام در 105 کیلومتری جنوب غربی بندر سامسون در ترکیه. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ زَ)
نام دختر پادشاه مغرب که در حبالۀ بهرام گور بود. (جهانگیری) (برهان) (مؤید الفضلاء). در بعضی مآخذ ارزنیون آمده
لغت نامه دهخدا
(گِ)
فرا... در بلژیک بدنیا آمد و در قبرس درگذشت. کشیش و اسقفی بود که او را بشرق فرستادند. او راست ’مدائح مریم’ و ’وصف الاراضی المقدسه’ (1410- 1475م.)
لغت نامه دهخدا
(گِ فُ)
حیوان افسانه ای است که ترکیبی از جسد شیر، سر و بال عقاب، گوش اسب و تاجی شبیه به آلت سباحۀ ماهی است
لغت نامه دهخدا
(گِ فُ)
گریپون. پسر نامشروع شارل مارتل 726- 753م.). شهرتش بواسطۀ مبارزاتی است که بمخالفت پپن ل برف و پسرانش کرده است
لغت نامه دهخدا
(مِ)
به یونانی اشنان است. (از مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(مَ رَ)
از قرای بخارا است. (از انساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
آلت تناسل. (برهان قاطع). آلت مردی. (فرهنگ خطی از مؤید الفضلاء). ظاهراً مرز کون درست است. (حاشیۀ دکتر معین بر برهان قاطع). رجوع به مرز در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(سَ دَ)
لحنی در ورزیدن. مشت و مال دادن چنانکه خمیر را. مالیدن. مالش دادن. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مرز و نیز رجوع به مرزه به معنی ماله شود
لغت نامه دهخدا
(سِ کَ دَ)
نزدیکی کردن. مقارنه یافتن. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به مرز شود
لغت نامه دهخدا
(صَ)
قریه ای است از قرای واسط. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(ظَ)
جمع واژۀ ظریف
لغت نامه دهخدا
(طَ)
فوهالضبع. (فهرست مخزن الادویه) ، شفنین. (تذکرۀ انطاکی). به این معنی مفرد طریقون است. رجوع به طریقون شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
ده کوچکی است از دهستان سربنان بخش زرند شهرستان کرمان واقع در 30 هزارگزی خاور زرند و 18 هزارگزی خاور راه فرعی زرند - راور. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(خِ)
ابن محمود مرزیفونی. او راست: رساله ای که در آن هشت عقبه ذکر کرده است. (از کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
جانوری افسانه یی که ترکیبی است از تن شیر سروبال عقاب گوش اسب و دارای تاجی است شبیه بالت شنای ماهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرزیدن
تصویر مرزیدن
((مَ یا مُ رَ))
جماع کردن
فرهنگ فارسی معین
از توابع دهستان کلیجان رستاق ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
کارگر مرز بند زمین شالی زار
فرهنگ گویش مازندرانی