مجموعه ای از کارهایی با طرح مشخص که در زمان خاصی انجام می شود، دستور کار، پرگرام، بخش های پخش شده از تلویزیون، رادیو، نمایش و مانند آن، جدولی برای انجام بعضی کارها مثلاً برنامۀ مسابقات، دستورالعمل داده شده به رایانه، آنچه در ابتدای نامه یا کتاب نوشته می شد، عنوان، دیباچه
مجموعه ای از کارهایی با طرح مشخص که در زمان خاصی انجام می شود، دستور کار، پرگرام، بخش های پخش شده از تلویزیون، رادیو، نمایش و مانندِ آن، جدولی برای انجام بعضی کارها مثلاً برنامۀ مسابقات، دستورالعمل داده شده به رایانه، آنچه در ابتدای نامه یا کتاب نوشته می شد، عنوان، دیباچه
جمع کردن بین دو چیزو مخلوط کردن آن دو. (از متن اللغه) : رازم بینهما، جمع. (اقرب الموارد) (از منتهی الارب) ، پی یکدیگر خوردن دو چیز را. جمع کردن میان دو چیز در خوردن، چون نان و تمر و مانند آن، و گویند: رازمت الابل، اذا خلطت بین مرعیین. (از منتهی الارب). غذائی را با غذای دیگر آمیختن. غذای لین را با یابس و شیرین رابا ترش خوردن. (از متن اللغه) (از منتهی الارب) ، بر یک طعام مداومت ناکردن، یعنی یکروز گوشت خوردن و یک روز شهد و یک روز شیر و یک روز خرما و مانند آن. (منتهی الارب). متناوب مصرف کردن خوراکیها را، مثلاً دفعه ای گوشت، دفعه ای دیگر شیر و نوبت دیگر نان تنها خوردن. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، خوردن و لقمه ها را فروبردن با شکر و حمد خدا. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). لقمه و غذا را با شکر خدا خوردن و بین دو لقمه سپاس نعمات خدا کردن. (از متن اللغه) ، به جائی مقام دراز کردن. (تاج المصادر بیهقی). اقامت دراز کردن در خانه. (از منتهی الارب). اقامت طولانی کردن در خانه. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، خریدن چیزی را کم از بار پشت از بازار. (از منتهی الارب) خریدی کم و مختصر کردن. به مقداری از بازار خرید کردن که بار و کوله ای را کاملاً پرنکند: مرازمهالسوق، أن یشتری منها دون مل ء الاحمال. (متن اللغه) (از اقرب الموارد)
جمع کردن بین دو چیزو مخلوط کردن آن دو. (از متن اللغه) : رازم بینهما، جمع. (اقرب الموارد) (از منتهی الارب) ، پی یکدیگر خوردن دو چیز را. جمع کردن میان دو چیز در خوردن، چون نان و تمر و مانند آن، و گویند: رازمت الابل، اذا خلطت بین مرعیین. (از منتهی الارب). غذائی را با غذای دیگر آمیختن. غذای لین را با یابس و شیرین رابا ترش خوردن. (از متن اللغه) (از منتهی الارب) ، بر یک طعام مداومت ناکردن، یعنی یکروز گوشت خوردن و یک روز شهد و یک روز شیر و یک روز خرما و مانند آن. (منتهی الارب). متناوب مصرف کردن خوراکیها را، مثلاً دفعه ای گوشت، دفعه ای دیگر شیر و نوبت دیگر نان تنها خوردن. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، خوردن و لقمه ها را فروبردن با شکر و حمد خدا. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). لقمه و غذا را با شکر خدا خوردن و بین دو لقمه سپاس نعمات خدا کردن. (از متن اللغه) ، به جائی مقام دراز کردن. (تاج المصادر بیهقی). اقامت دراز کردن در خانه. (از منتهی الارب). اقامت طولانی کردن در خانه. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد) ، خریدن چیزی را کم از بار پشت از بازار. (از منتهی الارب) خریدی کم و مختصر کردن. به مقداری از بازار خرید کردن که بار و کوله ای را کاملاً پرنکند: مرازمهالسوق، أن یشتری منها دون مل ء الاحمال. (متن اللغه) (از اقرب الموارد)
منسوب و مربوط به مردان: حمام مردانه، دلیر شجاع: و اگر مردی را فرستد که دلیر بود و مردانه و آداب سواری نیک داند و مبارز بود سخت صواب باشد، مانند مردان، شجاعانه: ای باخته گوی هنر وساخته تدبیر ای تاخته شاهانه و مردانه ببغداد. (معزی)
منسوب و مربوط به مردان: حمام مردانه، دلیر شجاع: و اگر مردی را فرستد که دلیر بود و مردانه و آداب سواری نیک داند و مبارز بود سخت صواب باشد، مانند مردان، شجاعانه: ای باخته گوی هنر وساخته تدبیر ای تاخته شاهانه و مردانه ببغداد. (معزی)