جدول جو
جدول جو

معنی مردنگی - جستجوی لغت در جدول جو

مردنگی
فانوس بزرگ شیشه ای که سر و ته آن باز است و شمع یا چراغ را درون آن می گذارند، جاچراغی که از شیشه درست کنند و چراغ را در آن بگذارند که باد آن را خاموش نکند، چراغبانه، چراغ بادی، فانوس، چروند، قندیل، چراغ پرهیز، چراغ واره، چراغ بره، چراغدان
تصویری از مردنگی
تصویر مردنگی
فرهنگ فارسی عمید
مردنگی(مَ دَ)
سرپوش بزرگ بلورین که لاله یا لامپا را زیر آن نهند تا از باد مصون ماند. (یادداشت مرحوم دهخدا). فانوس شیشه ای که بالا و پائین آن باز است و شمعو چراغ را داخل آن گذارند تا از باد محفوظ بماند
لغت نامه دهخدا
مردنگی
فانوس شیشه یی که بالا و پایین آن باز است وشمع و چراغ را داخل آن گذارند تا از باد محفوظ بماند
فرهنگ لغت هوشیار
مردنگی((مَ دَ))
نوعی شیشه چراغ بزرگ و دهان گشاد که بر روی شمع یا چراغ می گذاشتند تا از وزش باد خاموش نشود
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
مرد بودن، کنایه از جوانمردی، کنایه از شجاعت
فرهنگ فارسی عمید
(مَ نَ / نِ)
شجاعت. دلیری. بهادری. بطالت. دلاوری. تهور. مردی:
بجویم بلندی و فرزانگی
همان رزم و تندی و مردانگی.
فردوسی.
به مردانگی و به گنج و به داد
چو تو شاه گیتی ندارد به یاد.
فردوسی.
چنین گفت کامروز مردانگی
جدا کرد باید ز دیوانگی.
فردوسی.
ابا شاه گفت این نه مردانگی است
نه مردی ترا خوی دیوانگی است.
فردوسی.
وی پیش پدر کارهای بزرگ کرد و اثرهای مردانگی فراوان نمود و از پشت اسب مبارز برد. (تاریخ بیهقی).
شما را ز مردانگی نیست کار
مگر چون زنان رنگ و بوی و نگار.
اسدی.
و طبقۀ دوم مردمانی را که در ایشان شجاعت و قوت و مردانگی شناخت فرمودتا ادب سلاح آموختند. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 31). و در قرآن دو جای ذکر پارسیان است که ایشان را به قوت ومردانگی ستوده است. (فارسنامۀ ابن بلخی ص 5). آن روزسیف الدوله محمود در اظهار آثار مردانگی و تقدیم ابواب دلاوری دست بردی نمود که ذکر آن در صحیفۀ اعوام... باقی ماند. (ترجمه تاریخ یمینی).
گزین کرد هر مردی از کشوری
به مردانگی هر یکی لشکری.
نظامی.
گهی بر نامرادی بیم کردن
گهی مردانگی تعلیم کردن.
نظامی.
طرفدار مغرب به مردانگی
قدرخان مشرق به فرزانگی.
نظامی.
چو مردانگی آید از رهزنان
چه مردان لشکر چه خیل زنان.
سعدی.
سمندر نه ای گرد آتش مگرد
که مردانگی باید آنگه نبرد.
سعدی.
، جوانمردی. فتوت. مروت. بزرگواری. بلندهمتی. همت. غیرت. حمیت. گذشت و اغماض. مردی. انسانیت:
به ایشان رسی هیچ تندی مکن
نخستین فراز آر شیرین سخن
به چربی سخن گوی و بنوازشان
به مردانگی سر برافرازشان.
فردوسی.
ز پیروزی شاه و مردانگی
خردمندی و شرم و فرزانگی.
فردوسی.
به آزادمردی و مردانگی
تو کس دیده ای همسر خویشتن.
فرخی.
سخت پسندیده و نیکو سیرت و بارای و تدبیر و مردانگی بود. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 21). پادشاهی بود سخت داهی وفیلسوف و با حکمت و رای صائب و مردانگی. (فارسنامۀابن البلخی ص 57).
خردمند... چون بکوشد باری حمیت ومردانگی... او مطعون نگردد. (کلیله و دمنه).
جوانمردو صاحب خرد دیدمش
به مردانگی فوق خود دیدمش.
سعدی.
نیاید نکوکاری از بدرگان
محال است مردانگی از سگان.
سعدی.
که یارا مرو کآشنای توام
به مردانگی خاک پای توام.
سعدی.
کسی در شجاعت و سواری و مردانگی و به خلق و کرم با او همسر و برابر نبود. (تاریخ قم ص 258).
- مردانگی کردن، مردانگی نمودن، اظهار جوانمردی و بزرگواری کردن.
- ، بزرگوارانه گذشت و اغماض کردن.
- ، دلیری و بی باکی نمودن. خطر کردن:
نمودند بسیار مردانگی
هم از زیرکی هم ز دیوانگی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(مِ رَ دَ / دِ)
مخفف میرندگی. حالت و چگونگی مرنده (میرنده). رجوع به میرندگی و مرنده و میرنده شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اردنگی
تصویر اردنگی
اردنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
دلیری، بهادری، تهور، دلاوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اردنگی
تصویر اردنگی
((اُ دَ))
لگدی که با نوک پا بر کفل کسی بزنند، تیپا، ضربه با پا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
((مَ نِ))
مرد بودن، رجولیت، دلیری، شجاعت، دارای خصوصیات خوب انسانی
فرهنگ فارسی معین
جرات، جربزه، جوانمردی، دلیری، رادی، رشادت، شجاعت، غیرت، شهامت، فتوت، مروت، نجدت، مردی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
الرّجولة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
Masculinity
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
masculinité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
男性气质
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
masculinidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
ادب مردانه، مردانگی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
مردانگی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
পুরুষত্ব
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
ความเป็นชาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
uume
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
男性
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
męskość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
мужественность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
남성성
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
erkeklik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
kejantanan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
पुरुषत्व
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
mascolinità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
Männlichkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
masculinidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
mannelijkheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
мужність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مردانگی
تصویر مردانگی
גְּבוּרָה
دیکشنری فارسی به عبری