- مردمسار
- مانند انسان
معنی مردمسار - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه دارای صورت وقیافه انسان است، آنکه دارای روش انسان واقعی است: همچنین در سرای حکمت و شرع آدمی سیر باش و مردم سار. (سنائی)
دارای خصلت انسانی، برای مثال همچنین در سرای حکمت و شرع / آدمی سیر باش و مردم سار (سنائی۲ - ۱۴۱)
کسی که با مردم خوش رفتاری کند
صاحب سردم، صاحب خانقاه، پاتوق دار
کسی که با مردم بخوشی رفتار کند آنکه با دیگران مماشات و مدارا کند: و مردم دار و خداوند دوست بودی
اهالی
منفعل و خجل، شرمنده، شرمگین
مانند مرد، دلیر، دلاور
مانند مردان مانند دلاوران
مردانه، دلیرانه، شجاعانه
مانندمرد دلیر: ... و گفت: عرض خدا بر پشت ما ایستاده بود ای جوانمردان، نیرو کنید و مردآسا باشید که بارگرانست
خجل، شرمنده، منفعل
خجل، شرمنده، برای مثال ای هنر از مردی تو شرمسار / از هنر بیوه زنی شرم دار (نظامی۱ - ۴۷)
لاشۀ حیوان مرده که ذبح نشده باشد، پلید، کثیف، لاشه، لاش، لش
لاشه مرده، جسد حیوانی که ذبح نشده و مرده است و در شرع اسلام نجس است وخوردنش جایز نیست، لش، جیفه
نرم و لرزان، انار پر دانه