جدول جو
جدول جو

معنی مردم دار

مردم دار
کسی که با مردم خوش رفتاری کند
تصویری از مردم دار
تصویر مردم دار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مردم دار

مردم دار

مردم دار
کسی که با مردم بخوشی رفتار کند آنکه با دیگران مماشات و مدارا کند: و مردم دار و خداوند دوست بودی
فرهنگ لغت هوشیار

مردم دار

مردم دار
خوش سلوک. خوش رفتار. که با مردم باحسن سلوک. خوشروئی و ملایمت رفتار کند. که دیگران رانیازارد و نرنجاند. که پاسدار خاطر مردمان باشد: مردم دار و خداوند دوست بودی. (سیاست نامه).
نرگس مست نوازش کن مردم دارش
خون عاشق به قدح گر بخورد نوشش باد.
حافظ
لغت نامه دهخدا

مردم سار

مردم سار
آنکه دارای صورت وقیافه انسان است، آنکه دارای روش انسان واقعی است: همچنین در سرای حکمت و شرع آدمی سیر باش و مردم سار. (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار

مردم داری

مردم داری
بخوشی و نیکی رفتار کردن مماشات با خلق خدا پاس خاطر مردم داشتن: ز دست ما اسیران پاس دلها بر نمی آید برنگ سرمه مردم داری از ما بر نمی آید. (شفیع اثر) (ایهام)
فرهنگ لغت هوشیار

مردم سار

مردم سار
دارای خصلت انسانی، برای مِثال همچنین در سرای حکمت و شرع / آدمی سیر باش و مردم سار (سنائی۲ - ۱۴۱)
مردم سار
فرهنگ فارسی عمید

مردم سار

مردم سار
آن که دارای صورت و قیافۀ انسان است، آن که دارای صورت و قیافۀ انسان واقعی است. مردمی سیرت. مردم خصال. آدمی سیرت:
همچنین در سرای حکمت و شرع
آدمی سیر باش و مردم سار.
سنائی
لغت نامه دهخدا