با تهور به کاری درآینده. (از اقرب الموارد). شروع کننده در کاری. (غیاث اللغات) (آنندراج). آغازنده. مشغول شونده. (ناظم الاطباء) ، سوارشونده. (فرهنگ نظام) (غیاث اللغات). برنشیننده. (ناظم الاطباء) ، به عمل آورنده. (غیاث اللغات). بجا آورندۀ کاری. (فرهنگ فارسی معین) ، گناه کننده. (غیاث اللغات) (آنندراج). اقدام کننده به کاری بد یا گناهی. (فرهنگ فارسی معین) ، دچارشونده. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی اول شود. - مرتکب شدن، مرتکب کاری شدن. مبادرت و اقدام به کاری (اغلب ناشایسته و بد) کردن
با تهور به کاری درآینده. (از اقرب الموارد). شروع کننده در کاری. (غیاث اللغات) (آنندراج). آغازنده. مشغول شونده. (ناظم الاطباء) ، سوارشونده. (فرهنگ نظام) (غیاث اللغات). برنشیننده. (ناظم الاطباء) ، به عمل آورنده. (غیاث اللغات). بجا آورندۀ کاری. (فرهنگ فارسی معین) ، گناه کننده. (غیاث اللغات) (آنندراج). اقدام کننده به کاری بد یا گناهی. (فرهنگ فارسی معین) ، دچارشونده. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی اول شود. - مرتکب شدن، مرتکب کاری شدن. مبادرت و اقدام به کاری (اغلب ناشایسته و بد) کردن