افزونی، فزونی، بیشتری، برای مثال ترازوی چربش فروشان به رنگ / بود چرب و چربش ندارد به سنگ (نظامی۶ - ۱۱۶۰) ، رجحان، برتری، روغن، دنبه، پیه، چربی، چربو، برای مثال به داغ سرکه و چربش، به تلخی رفتم از دنیا / ولیکن شعر شیرینم، بماند تا جهان باشد (بسحاق اطعمه - ۱۳۹)
افزونی، فزونی، بیشتری، برای مِثال ترازوی چربش فروشان به رنگ / بُوَد چرب و چربش ندارد به سنگ (نظامی۶ - ۱۱۶۰) ، رجحان، برتری، روغن، دنبه، پیه، چربی، چربو، برای مِثال به داغ سرکه و چربش، به تلخی رفتم از دنیا / ولیکن شعر شیرینم، بمانَد تا جهان باشد (بسحاق اطعمه - ۱۳۹)
چهار گوش، چهار گوشه، در ریاضیات شکلی هندسی که دارای چهار ضلع مساوی و چهار زاویۀ قائمه باشد، چهارسو در ادبیات در فن بدیع آن است که شاعر چهار مصراع بگوید که هم افقی خوانده شود و هم عمودی، برای مثال از چهرۀ، افروخته، گل را، مشکن/، افروخته، رخ مرو تو، دیگر، به چمن، گل را، دیگر، خجل مکن، ای مه من/، مشکن، به چمن، ای مه من قدر سمن، چهار زانو در علوم ادبی در علم عروض مسمطی که هر بند آن چهار مصراع داشته باشد در موسیقی سازی از ردۀ رباب
چهار گوش، چهار گوشه، در ریاضیات شکلی هندسی که دارای چهار ضلع مساوی و چهار زاویۀ قائمه باشد، چهارسو در ادبیات در فن بدیع آن است که شاعر چهار مصراع بگوید که هم افقی خوانده شود و هم عمودی، برای مِثال از چهرۀ، افروخته، گل را، مشکن/، افروخته، رخ مرو تو، دیگر، به چمن، گل را، دیگر، خجل مکن، ای مه من/، مشکن، به چمن، ای مه من قدر سمن، چهار زانو در علوم ادبی در علم عروض مسمطی که هر بند آن چهار مصراع داشته باشد در موسیقی سازی از ردۀ رباب
مارمولک، گروهی از جانوران خزنده چابک و شبیه سوسمار با بدن فلس دار و دم بلند که قادرند دم ازدست رفتۀ خود را ترمیم کنند، چلپاسه، کرباسه، باشو، ماتورنگ، کربشه، کرفش، کرپوک، کرباشه، کرباشو، کلباسو
مارمولَک، گروهی از جانوران خزنده چابک و شبیه سوسمار با بدن فلس دار و دُمِ بلند که قادرند دُم ازدست رفتۀ خود را ترمیم کنند، چَلپاسه، کَرباسه، باشو، ماتورَنگ، کَربَشه، کَرفَش، کَرپوک، کَرباشه، کَرباشو، کَلباسو
مربا در فارسی همبک پرورتک شکریزه پته (گویش گیلکی) ریچار ریچاله ریچال لیچار (گویش کاشمری) پرورده ارمگان پرورنده فرهنجنده پرورده شده پرورش یافته. پرورش دهنده تربیت کننده: دگر مربی اسلام شیخ مجدالدین که قاضیی به از و آسمان ندارد یاد. (حافظ)
مربا در فارسی همبک پرورتک شکریزه پته (گویش گیلکی) ریچار ریچاله ریچال لیچار (گویش کاشمری) پرورده ارمگان پرورنده فرهنجنده پرورده شده پرورش یافته. پرورش دهنده تربیت کننده: دگر مربی اسلام شیخ مجدالدین که قاضیی به از و آسمان ندارد یاد. (حافظ)