آماده، مهیا، در کنار هم، گردآمده در یک محل فراهم آمدن: حاصل شدن، به دست آمدن، تالیف شدن، گرد آمدن، جمع شدن فراهم آوردن: گرد آوردن، جمع کردن، آماده کردن فراهم شدن: حاصل شدن، به دست آمدن، گرد آمدن، نظم و ترتیب یافتن فراهم کردن: به دست آوردن، آماده کردن، جمع کردن
آماده، مهیا، در کنار هم، گردآمده در یک محل فراهم آمدن: حاصل شدن، به دست آمدن، تالیف شدن، گرد آمدن، جمع شدن فراهم آوردن: گرد آوردن، جمع کردن، آماده کردن فراهم شدن: حاصل شدن، به دست آمدن، گرد آمدن، نظم و ترتیب یافتن فراهم کردن: به دست آوردن، آماده کردن، جمع کردن
رسیده برنا، تنگنماز کسی که در واپسین دم نماز بخواند پسر نزدیک به بلوغ: اما روزه تادیب آنست که کودک را چون مراهق شود به روزه بگیرند، کسی که آخر وقت نماز خواند
رسیده برنا، تنگنماز کسی که در واپسین دم نماز بخواند پسر نزدیک به بلوغ: اما روزه تادیب آنست که کودک را چون مراهق شود به روزه بگیرند، کسی که آخر وقت نماز خواند
بوندار (سهام دار)، هنباز انباز شونده شریک سهیم: این صنعت را از آن جهت تسهیم خواندند که شاعر دیگری را در دانستن بعضی از آنچ نظم خواهد کرد مساهم و مشارک گردانیده است، تیر قرعه زننده بادیگری
بوندار (سهام دار)، هنباز انباز شونده شریک سهیم: این صنعت را از آن جهت تسهیم خواندند که شاعر دیگری را در دانستن بعضی از آنچ نظم خواهد کرد مساهم و مشارک گردانیده است، تیر قرعه زننده بادیگری