- مراتع
- چراگاه ها
معنی مراتع - جستجوی لغت در جدول جو
- مراتع
- جمع مرتع، واسترها گاویت ها چراگاه ها جمع مرتع چراگاهها: ... و در خفض عیش و لذت عمر بامن و استنامت و فراغ دل و استقامت حال در آن مراتع و مراعی بی زحمت حافظ و منت راعی بسر میبردند
- مراتع ((مَ تِ))
- جمع مرتع، چراگاه ها
- مراتع
- مرتع ها، چراگاه ها، جاهای چریدن حیوانات علف خوارها، جمع واژۀ مرتع
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بازیابه ها، بن مایه ها
چگونگی
مرجع ها، محل های بازگشت، جمع واژۀ مرجع
مربع ها، بارانهای بهاری، جاهای اقامت در فصل بهار، جمع واژۀ مربع
دادستان، داد گوی (وکیل دادگستری) داد گزار
جمع مرجع، محلهای رجوع
درجات، طبقات، رتبه ها
جمع مربع، جای ها جایباش ها، خانه های بهاری (در یکی از واژه نامه ها این واژه را برابر با باران های بهاری دانسته اند جمع مربع. بارانهای بهاری، جای بارشهای بهار محلهای اقمات در بهار
((مَ جِ))
فرهنگ فارسی معین
جمع مرجع
مراجع تقلید: مجتهدانی که مردم از آنان در احکام شرعی تقلید کنند
مراجع قانون: منابعی که قوانین از آن ها اقتباس و استنباط شده است
مراجع قانونی: مؤسسات و اداراتی که بر طبق قانون برای مراجعه افراد به منظور تنظیم روابط افراد با هم
مراجع تقلید: مجتهدانی که مردم از آنان در احکام شرعی تقلید کنند
مراجع قانون: منابعی که قوانین از آن ها اقتباس و استنباط شده است
مراجع قانونی: مؤسسات و اداراتی که بر طبق قانون برای مراجعه افراد به منظور تنظیم روابط افراد با هم
رجوع کننده
مرتبه ها، مقام ها، منزلت ها، پایه ها، بارها، دفعه ها، در تصوف مراحل سلوک، طبقه های ساختمان، جمع واژۀ مرتبه
چراگاه، چمنزار
چرا کننده، چرنده
مره ها، بارها، دفعه ها، شماره ها، تعدادها، جمع واژۀ مره
چراگاه، چمن سبزه زار، چراگاه
چراگاه، جای چریدن حیوانات علف خوار، علفزار، چرازار، سبزه زار، چرام، مسارح، چراجای، چرامین، چراخوٰار، چراخور