در بسته. دری که آن را محکم بسته باشند. (از اقرب الموارد). نعت است از ارتاج. رجوع به ارتاج شود، پر سبزه و گیاه. مکان مرتج و أرض مرتجه، کثیرهالنبات. (از اقرب الموارد) ، عاجز در سخن گفتن. (ناظم الاطباء). رجوع به مرتج شود، مردارسنگ. معرب مرده است. (از منتهی الارب). و رجوع به مرتج شود
در بسته. دری که آن را محکم بسته باشند. (از اقرب الموارد). نعت است از ارتاج. رجوع به ارتاج شود، پر سبزه و گیاه. مکان مرتج و أرض مرتجه، کثیرهالنبات. (از اقرب الموارد) ، عاجز در سخن گفتن. (ناظم الاطباء). رجوع به مرتج شود، مردارسنگ. معرب مرده است. (از منتهی الارب). و رجوع به مَرتَج شود
راه تنگ. (منتهی الارب). ج، مراتج، کلید. (منتهی الارب). مغلاق. (متن اللغه) (اقرب الموارد). دربند و تیر پس در. آلتی که بدان در را می بندند. (ناظم الاطباء). کلون در. ج، مراتج
راه تنگ. (منتهی الارب). ج، مراتج، کلید. (منتهی الارب). مغلاق. (متن اللغه) (اقرب الموارد). دربند و تیر پس در. آلتی که بدان در را می بندند. (ناظم الاطباء). کلون در. ج، مراتج
درجات. طبقات. رتبه ها. جمع واژۀ مرتبه. رجوع به مرتبه شود: تا طبعها مراتب دارند مختلف آب است بر زمین و اثیر است بر هوا. مسعود سعد. اصحاب سلطان همیشه این مراتب را منظورنداشته اند بلکه به تدریج... آن درجات یافته اند. (کلیله و دمنه). رفتن بر درجات شرف بسیارمؤنت است و فرودآمدن از مراتب عز اندک عوارض. (کلیله و دمنه). مراتب میان اصحاب مروت... مشترک و متنازع فیه است. چه عالمیان در منازل و معارج و مراتب و مدارج متفاوت قدراند. (سندبادنامه ص 4). و چنانکه انبیا را مراتب است. (سندبادنامه ص 6). در خدمت حضرت سلطانی در مراتب و مناصب ترقی می کرد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 363). مهتران آمدنداز پس و پیش صف کشیدند بر مراتب خویش. نظامی. ، بارها. دفعات. - به مراتب، به دفعات. مکرراً. (فرهنگ فارسی معین). - مراتب اعداد، آحاد و عشرات و مآت و الوف است. (از ناظم الاطباء). رجوع به مرتبه شود. - مراتب چهارگانه، شریعت و طریقت و معرفت و حقیقت است. (غیاث اللغات). - مراتب سته، به اصطلاح صوفیان، اول احدیت است که اعتبار ذات فقط است و به عالم غیب نیز مسمی می گردد و به قول بعضی وحدت که مسمی به یقین اول و برزخ کبری و قابلیت محض میشود و ثانی و احدیت که اعتبار ذات به اسماء و صفات تفصیلاً ثالث ارواح مجرده که از عبارت عقول عالیه و ارواح بشریه است رابع ملکوت که حاوی نفوس سماوی و بشریه است و آن را عالم مثال هم گویند، خامس عالم ملک که کنایه از اجسام و اعراض باشد و به عالم شهادت نیز مسمی میگردد، و سادس عالم انسان کامل که محل جمیع مراتب است. (غیاث اللغات)
درجات. طبقات. رتبه ها. جَمعِ واژۀ مرتبه. رجوع به مرتبه شود: تا طبعها مراتب دارند مختلف آب است بر زمین و اثیر است بر هوا. مسعود سعد. اصحاب سلطان همیشه این مراتب را منظورنداشته اند بلکه به تدریج... آن درجات یافته اند. (کلیله و دمنه). رفتن بر درجات شرف بسیارمؤنت است و فرودآمدن از مراتب عز اندک عوارض. (کلیله و دمنه). مراتب میان اصحاب مروت... مشترک و متنازع فیه است. چه عالمیان در منازل و معارج و مراتب و مدارج متفاوت قدراند. (سندبادنامه ص 4). و چنانکه انبیا را مراتب است. (سندبادنامه ص 6). در خدمت حضرت سلطانی در مراتب و مناصب ترقی می کرد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 363). مهتران آمدنداز پس و پیش صف کشیدند بر مراتب خویش. نظامی. ، بارها. دفعات. - به مراتب، به دفعات. مکرراً. (فرهنگ فارسی معین). - مراتب اعداد، آحاد و عشرات و مآت و الوف است. (از ناظم الاطباء). رجوع به مرتبه شود. - مراتب چهارگانه، شریعت و طریقت و معرفت و حقیقت است. (غیاث اللغات). - مراتب سته، به اصطلاح صوفیان، اول احدیت است که اعتبار ذات فقط است و به عالم غیب نیز مسمی می گردد و به قول بعضی وحدت که مسمی به یقین اول و برزخ کبری و قابلیت محض میشود و ثانی و احدیت که اعتبار ذات به اسماء و صفات تفصیلاً ثالث ارواح مجرده که از عبارت عقول عالیه و ارواح بشریه است رابع ملکوت که حاوی نفوس سماوی و بشریه است و آن را عالم مثال هم گویند، خامس عالم ملک که کنایه از اجسام و اعراض باشد و به عالم شهادت نیز مسمی میگردد، و سادس عالم انسان کامل که محل جمیع مراتب است. (غیاث اللغات)
جمع واژۀ مرتع، به معنی چراگاه. رجوع به مرتع شود: اشتراک در مراتع نعم و اتحاد میان صنایع و خدم محقق شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 238). نوع انسان چنان نواحی و مرابع به چشم وگوش ندیده و نشنیده و جنس وحوش به غور و نجد چنان مراعی و مراتع نرسیده. (ترجمه محاسن اصفهان ص 11)
جَمعِ واژۀ مَرْتَع، به معنی چراگاه. رجوع به مَرتَع شود: اشتراک در مراتع نعم و اتحاد میان صنایع و خدم محقق شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 238). نوع انسان چنان نواحی و مرابع به چشم وگوش ندیده و نشنیده و جنس وحوش به غور و نجد چنان مراعی و مراتع نرسیده. (ترجمه محاسن اصفهان ص 11)
جمع مرتع، واسترها گاویت ها چراگاه ها جمع مرتع چراگاهها: ... و در خفض عیش و لذت عمر بامن و استنامت و فراغ دل و استقامت حال در آن مراتع و مراعی بی زحمت حافظ و منت راعی بسر میبردند
جمع مرتع، واسترها گاویت ها چراگاه ها جمع مرتع چراگاهها: ... و در خفض عیش و لذت عمر بامن و استنامت و فراغ دل و استقامت حال در آن مراتع و مراعی بی زحمت حافظ و منت راعی بسر میبردند