- مرائه(شِ شِ نَ)
گوارنده شدن. (ترجمان علامۀ جرجانی ص 87). گوارا شدن طعام. (از منتهی الارب) (از آنندراج). مرء. (متن اللغه) ، خوش هوا گردیدن زمین. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
معنی مرائه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کیسه صفرا، در علم زیست شناسی کیسۀ گلابی شکل که در زیر کبد قرار دارد و صفرا در آن ذخیره می شود
فرقه ای از مسلمانان که در زمان معاویه ظهور کردند و معتقد بودند گفتن شهادتین برای ایمان کفایت می کند و نباید مرتکب معاصی کبیره را جهنمی دانست
غلتیدن روی خاک
مراغه کردن: مراغه،برای مثال چون مراغه کند کسی بر خاک / چون بود خاک از او چه دارد باک (عنصری - لغت فرس۱ - مراغه)
مراغه کردن: مراغه،
ماچه خر ماده خر در فارسی واژه مراغه از مراغ که غلتگاه ستور است بر گرفته شده و برابر با غلت زدن ستورانه به کار رفته است. بخاک غلتیدن: (خواجه احمدبن حسن) این را سخت خواهان بود که بهانه می جست بر حصیری تا وی را بمالد که دانست وقت نیک است و امیر بهیچ حال جانب وی را که دی خلعت وزارت داده امروز به حصیری بندهد وچون خاک یافت مراغه دانست کرد. توضیح بمعنی در خاک غلتیدن در عربی فقط باب تفعیل (تمریغ) و تفعل (تمرغ) استعمال میشود و مراغه فقط اسم مکان یعنی محل غلتیدن آمده، موضعی که چارپایان در آنجا بخاک غلتند
مرایر در فارسی:، جمع مره، تلخی ها تلخینه ها بدی ها جمع مره چیزهای تلخ، کارهای بزرگ، شرها
نام گروهی که باور داشتند کیفر دادن گناهکاران در این جهان نارواست و این کیفر در رستخیز داده می شود آنان این چمراس را گواه میظوردند: و آخرون مرجئون لامر الله اما یعذبهم و اما یتوب علیهم و الله علیم حکیم
مراره و مرارت در فارسی زهره گاه ویشگاه (کیسه صفرا) زهره، تلخی، تلخکامی
