خوارکننده. حقیرکننده. (ناظم الاطباء) (از متن اللغه). نعت فاعلی است از تذلیل. رجوع به تذلیل شود، آنکه خوشه های خرمابن را بر شاخ وی گذارد. (منتهی الارب) : ذلل الکرم والنخل،سوی قطوفه و دلاها لیسهل قطافها عند ایناعها. (متن اللغه). نعت فاعلی است از تذلیل. رجوع به تذلیل شود
خوارکننده. حقیرکننده. (ناظم الاطباء) (از متن اللغه). نعت فاعلی است از تذلیل. رجوع به تذلیل شود، آنکه خوشه های خرمابن را بر شاخ وی گذارد. (منتهی الارب) : ذلل الکرم والنخل،سوی قطوفه و دلاها لیسهل قطافها عند ایناعها. (متن اللغه). نعت فاعلی است از تذلیل. رجوع به تذلیل شود
نعت مفعولی است ازتذلیل. رجوع به تذلیل شود، رام. مطیع. (ناظم الاطباء). رجوع به تذلیل شود: قبایل مغول قومی به اختیار و قومی به اجبار مذلل و مسخر فرمان او شدند. (جهانگشای جوینی) ، طریق مذلل، ذلیل. راهی که سپردنش سهل و آسان است. (از متن اللغه) ، خرمابنی که خوشه های وی را بر شاخ او گذاشته باشند، و آنکه ثمرات وی قریب باشند و بسهولت بدست آیند. (منتهی الارب). رجوع به تذلیل شود
نعت مفعولی است ازتذلیل. رجوع به تذلیل شود، رام. مطیع. (ناظم الاطباء). رجوع به تذلیل شود: قبایل مغول قومی به اختیار و قومی به اجبار مذلل و مسخر فرمان او شدند. (جهانگشای جوینی) ، طریق مذلل، ذلیل. راهی که سپردنش سهل و آسان است. (از متن اللغه) ، خرمابنی که خوشه های وی را بر شاخ او گذاشته باشند، و آنکه ثمرات وی قریب باشند و بسهولت بدست آیند. (منتهی الارب). رجوع به تذلیل شود