جدول جو
جدول جو

معنی مذأل - جستجوی لغت در جدول جو

مذأل
(مِ ءَ)
خفیف سریع. (لسان العرب) (متن اللغه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مذال
تصویر مذال
درازدامن، دامن دار، در علوم ادبی در علم عروض ویژگی پایه ای که در آن مستفعلن به مستفعلان تغییر کند
فرهنگ فارسی عمید
(مُ ذَءْ ءَ)
غلام مذأب، طفل با گیسو. (منتهی الارب). غلامی گیسودراز. (مهذب الاسماء) ، غبیط مذأب، پالان ذوابه دار. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَ فَوْ وُ)
ذألان. سرعت کردن، سبک و نرم رفتن. خرامیدن
لغت نامه دهخدا
(مُ)
دامن فروهشته. (از المعجم). نعت مفعولی است از اذاله. رجوع به اذاله شود، در اصطلاح عروض، در بحر بسیط و کامل و متدارک افزودن حرفی باشد بر وتد آخر بیت چنانکه متفاعلن را متفاعلان و مستفعلن رامستفعلان و فاعلن را فاعلان گویند، و آن جزو را مذال گویند. رجوع به المعجم فی معاییر اشعار العجم شود
لغت نامه دهخدا
(شَ)
مذل. مذاله. (متن اللغه). رجوع به مذل شود، مذل. مذل. (متن اللغه). رجوع به مذل شود
لغت نامه دهخدا
دامن دراز، دامنه دار : دامن داده، اذالت زیاد کردن ساکنی است بروتد آخر جزو و آن در مستفعلن مستفعلان باشد و آنرا مذال خوانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مذال
تصویر مذال
((مُ))
دامن داده
فرهنگ فارسی معین