- مدیحه
- ثنا، آفرین، مدحت، ستایش
معنی مدیحه - جستجوی لغت در جدول جو
- مدیحه ((مَ حِ))
- ستایش، جمع مدایح
- مدیحه
- شعر ستایشی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شهر، مکان مسکونی بزرگ شامل خیابان ها، بازارها، تاسیسات اداری و امثال آن
مدینۀ فاضله: شهری خیالی که مردم آن جهت به دست آوردن سعادت حقیقی کوشش کنند و ادارۀ چنین مدینه ای در دست فاضلان و حکیمان باشد
مدینۀ فاضله: شهری خیالی که مردم آن جهت به دست آوردن سعادت حقیقی کوشش کنند و ادارۀ چنین مدینه ای در دست فاضلان و حکیمان باشد
ملیح، نمک دار، گندمگون، خوب صورت، نمکین
شهر پیامبران (ص) در عربستان صعودی
کار فرمان فر سالار مدیره در فارسی مونث مدیر: راینیتار سالار راستار مونث مدیر. یا هیات (هیئت مدیره)، هیاتی که شرکت بانک: جمعیت یا موسسه ای را اداره کند
مونث مدید
ملحیه در فارسی مونث ملیح و نامی برای زنان مونث ملیح، نامی است از نامهای زنان
ستایش، مدیحه، ممدوح
مدحت در فارسی: سون ظفرین
آنچه بدان کسی را بستایند، مدحت، ستایش، آفرین، مدیحه
شاعری که در مدح دیگران شعر می گوید
سونسرایی آفرینسرایی
سونسرای آفرینسرای