جدول جو
جدول جو

معنی مدنی - جستجوی لغت در جدول جو

مدنی
مربوط به جامعۀ متمدن، مربوط به تمدن، مربوط به مدینه، شهری در عربستان، از مردم مدینه، مقابل مکی، ویژگی سوره هایی از قران که در مدینه نازل شده
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
فرهنگ فارسی عمید
مدنی
(مَ دَ)
منسوب است به مدینه که به معنی شهر است عموماً و شهر یثرب خصوصاً. و در نسبت به مدینه خلاف است که مدنی باید گفت ویا مدینی و اقوال صرفیان و لغویان و نسابه ها در این باره مضطرب است. مؤلف لسان العرب یکبار گوید مدینه حصنی است که در وسط زمینی بنا شده و هر زمینی که در وسط آن حصنی سازند مدینه است و نسبت بدان مدینی است و بار دیگر هنگام ذکر مدینهالرسول گوید اگر مرد و یاجامه را بدین شهر نسبت کنند مدنی است و اگر پرنده ومانند آن را نسبت دهند مدینیه و گویند حمامه مدینیهو جاریه مدینیه و از قول کسی که بدو اطمینان ندارد آورده است که اگر نسبت به مدینهالرسول باشد، مدنی باید گفت و اگر به مدینهالمنصور (بغداد) نسبت دهند مدینی گویند و نسبت به مدائن کسری مدائنی است. ولی سمعانی نسبت به مدینه را خواه مدینهالرسول، خواه بغدادو خواه مدینۀ اصفهان یا نیشابور و جز آن ها مدینی گرفته است. رجوع به ریحانه الادب ذیل همین مدخل شود
لغت نامه دهخدا
مدنی
(مَ دَنی ی / مَ دَ)
باشندۀ شهر. (از غیاث اللغات). شهری. شهرباش. حضری. مدری. قراری. ساکن حضر. ساکن شهر. مقابل بدوی. (یادداشت مؤلف). اهل شهر. منسوب به مدینه به معنی شهر، مربوط به شهر. شهری: تعلیمات مدنی، منسوب به مدینهالرسول. مربوط به مدینه الرسول:
ای مدنی برقع مکی نقاب
سایه نشین چند بود آفتاب.
نظامی.
، خوش طبع. صاحب سلیقه. مقابل دهاتی. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی اول شود، نام قسمی خط عربی. الف های این خط به سوی دست راست کج می شده و در شکل این خط خفتگی کمی بوده است. (ابن الندیم، از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
مدنی
(مُ)
نزدیک شونده. رجوع به ادناء شود، نزدیک گرداننده. (ناظم الاطباء). رجوع به ادناء شود
لغت نامه دهخدا
مدنی
(مُ دَنْ نی)
آنکه نزدیک می گرداند و سبب نزدیک شدن می گردد. رجوع به تدنیه شود، آنکه جستجو می کند در کارهای خرد و بزرگ. (ناظم الاطباء). رجوع به تدنیه شود
لغت نامه دهخدا
مدنی
(مُ دُ)
منسوب به مدن به معنی شهرها. رجوع به مدنی شود
لغت نامه دهخدا
مدنی
(مُ نا)
مرد ضعیف. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
مدنی
(مُدْ دَ)
نزدیک گردنده. (آنندراج). نزدیک شده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
مدنی
شهری، قراری
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
فرهنگ لغت هوشیار
مدنی
((مَ دَ یّ))
شهرنشین، آیاتی که در مدینه بر پیامبر نازل شد
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
فرهنگ فارسی معین
مدنی
اجتماعی، شهرنشین، شهری، اهل مدینه
متضاد: مکی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
مدنی
مدنيٌّ
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
دیکشنری فارسی به عربی
مدنی
Civil, Civilized, Civically
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
دیکشنری فارسی به انگلیسی
مدنی
civiquement, civil, civilisé
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
دیکشنری فارسی به فرانسوی
مدنی
civilmente, civil, civilizado
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
دیکشنری فارسی به پرتغالی
مدنی
zivil, zivilisiert
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
دیکشنری فارسی به آلمانی
مدنی
cywilnie, cywilny, cywilizowany
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
دیکشنری فارسی به لهستانی
مدنی
граждански , гражданский , цивилизованный
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
دیکشنری فارسی به روسی
مدنی
цивільно , цивільний , цивілізований
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
دیکشنری فارسی به اوکراینی
مدنی
civiel, geciviliseerd
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
دیکشنری فارسی به هلندی
مدنی
شہری طور پر , شہری , مہذب
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
دیکشنری فارسی به اردو
مدنی
civilmente, civile, civilizzato
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
مدنی
নাগরিকভাবে , নাগরিক , সভ্য
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
دیکشنری فارسی به بنگالی
مدنی
อย่างพลเมือง , พลเมือง , เจริญแล้ว
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
دیکشنری فارسی به تایلندی
مدنی
kwa kijamii, raia, ustaaridi
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
دیکشنری فارسی به سواحیلی
مدنی
市民的に , 市民の , 文明的
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
مدنی
公民地 , 民事的 , 文明的
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
دیکشنری فارسی به چینی
مدنی
cívicamente, civil, civilizado
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
مدنی
시민적으로 , 시민의 , 문명화된
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
دیکشنری فارسی به کره ای
مدنی
medeni olarak, medeni, medeniyetli
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
مدنی
secara sipil, sipil, beradab
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
مدنی
नागरिक रूप से , नागरिक , सभ्य
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
دیکشنری فارسی به هندی
مدنی
באופן אזרחי , אזרחי , מתורבת
تصویری از مدنی
تصویر مدنی
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مدنیه در فارسی مونث مدنی: شهر نشینی شهر گرایی، شهری مونث مدنی یا تعلیمات مدنی. تعلیمات مدنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدنیت
تصویر مدنیت
شهر نشینی، تمدن
فرهنگ لغت هوشیار