- مدنی
- مربوط به جامعۀ متمدن، مربوط به تمدن، مربوط به مدینه، شهری در عربستان، از مردم مدینه، مقابل مکی، ویژگی سوره هایی از قران که در مدینه نازل شده
معنی مدنی - جستجوی لغت در جدول جو
- مدنی
- شهری، قراری
- مدنی ((مَ دَ یّ))
- شهرنشین، آیاتی که در مدینه بر پیامبر نازل شد
- مدنی
- Civil, Civilized, Civically
- مدنی
- civilmente, civil, civilizado
- مدنی
- zivil, zivilisiert
- مدنی
- cywilnie, cywilny, cywilizowany
- مدنی
- граждански , гражданский , цивилизованный
- مدنی
- цивільно , цивільний , цивілізований
- مدنی
- civiel, geciviliseerd
- مدنی
- cívicamente, civil, civilizado
- مدنی
- civiquement, civil, civilisé
- مدنی
- civilmente, civile, civilizzato
- مدنی
- नागरिक रूप से , नागरिक , सभ्य
- مدنی
- secara sipil, sipil, beradab
- مدنی
- medeni olarak, medeni, medeniyetli
- مدنی
- 시민적으로 , 시민의 , 문명화된
- مدنی
- באופן אזרחי , אזרחי , מתורבת
- مدنی
- 公民地 , 民事的 , 文明的
- مدنی
- 市民的に , 市民の , 文明的
- مدنی
- kwa kijamii, raia, ustaaridi
- مدنی
- อย่างพลเมือง , พลเมือง , เจริญแล้ว
- مدنی
- নাগরিকভাবে , নাগরিক , সভ্য
- مدنی
- شہری طور پر , شہری , مہذب
- مدنی
- مدنيٌّ , مدنيٌّ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مدنیه در فارسی مونث مدنی: شهر نشینی شهر گرایی، شهری مونث مدنی یا تعلیمات مدنی. تعلیمات مدنی
شهر نشینی، تمدن
آنکه آمدن او ضروری است
آنکه یا آنچه احتمال آمدن او هست، آنکه خواهد آمد
نزدیک تر، زبون تر، پست تر فرومایه تر نزدیکتر اقرب قریب تر مقابل اقصی، زبون تر پست تر فرومایه تر ارذل خسیس تر کمتر کمترین فروتر پایین تر اسفل مقابل اعلی. مونث: دنیا، جمع ادانی. یا عذاب ادنی. عذاب این جهانی. یا علم ادنی. علم طبیعی. یا فلسفه ادنی. فلسفه طبیعی فلسفه اسفل مقابل مابعد الطبیعه
چاه کن
چم، آرش