نعت فاعلی از اسفاف. آن که از برگ خرمابن بوریا می بافد، مشغول به کارهای دون و پست. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مرغی که پست پرد. (از منتهی الارب). مرغی که در هنگام پرواز آنقدر نزدیک زمین بپرد که پاهایش گویی به زمین رسیده است. (از اقرب الموارد) ، ابر نزدیک شونده به زمین، تیزنگرنده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، هر چیز که ملازم و چسبیده به چیزی دیگر باشد. (از اقرب الموارد). و رجوع به اسفاف شود در تمام معانی
نعت فاعلی از اسفاف. آن که از برگ خرمابن بوریا می بافد، مشغول به کارهای دون و پست. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، مرغی که پست پرد. (از منتهی الارب). مرغی که در هنگام پرواز آنقدر نزدیک زمین بپرد که پاهایش گویی به زمین رسیده است. (از اقرب الموارد) ، ابر نزدیک شونده به زمین، تیزنگرنده. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، هر چیز که ملازم و چسبیده به چیزی دیگر باشد. (از اقرب الموارد). و رجوع به اسفاف شود در تمام معانی
سکو که بدان گندم و جز آن بر باد دهند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). سکو و اوشین که بدان گندم و جز آن بر باد دهند. (ناظم الاطباء) ، در اساس گوید غربال بزرگ. (از اقرب الموارد)
سکو که بدان گندم و جز آن بر باد دهند. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). سکو و اوشین که بدان گندم و جز آن بر باد دهند. (ناظم الاطباء) ، در اساس گوید غربال بزرگ. (از اقرب الموارد)
کور چشم. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). چشم کور. (ناظم الاطباء) ، کسی که خسیف یابد چاه را و خسیف چاه بسیارآب است در زمین سنگناک که آب آن منقطعنشود. (از آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که در سنگ چاه می کند و به آبی می رسد که لاینقطع جریان دارد. (ناظم الاطباء). و رجوع به اخساف شود
کور چشم. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). چشم کور. (ناظم الاطباء) ، کسی که خسیف یابد چاه را و خسیف چاه بسیارآب است در زمین سنگناک که آب آن منقطعنشود. (از آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که در سنگ چاه می کند و به آبی می رسد که لاینقطع جریان دارد. (ناظم الاطباء). و رجوع به اخساف شود
سنام مدفف، کوهان فروافتاده بر دو پهلوی شتر. (منتهی الارب) (متن اللغه) ، شتاب کننده و تعجیل کننده در کشتن خسته. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه). نعت فاعلی است از تدفیف. رجوع به تدفیف شود، سازندۀ دف. (از متن اللغه). دایره ساز. دف ساز
سنام مدفف، کوهان فروافتاده بر دو پهلوی شتر. (منتهی الارب) (متن اللغه) ، شتاب کننده و تعجیل کننده در کشتن خسته. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از متن اللغه). نعت فاعلی است از تدفیف. رجوع به تدفیف شود، سازندۀ دف. (از متن اللغه). دایره ساز. دف ساز
تنگنای و ملتقای مری که مجرای طعام است در استخوان سینه. (منتهی الارب) (از متن اللغه). (از اقرب الموارد). مجرای طعام در حلق. (اقرب الموارد از التهذیب) (از متن اللغه)
تنگنای و ملتقای مری که مجرای طعام است در استخوان سینه. (منتهی الارب) (از متن اللغه). (از اقرب الموارد). مجرای طعام در حلق. (اقرب الموارد از التهذیب) (از متن اللغه)
جانورکی است که بر آب می دود و مانند تننده می تند و به فارسی آن را خس گویند. مدسّج. (از منتهی الارب). جانور بافنده ای چون عنکبوت. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد)
جانورکی است که بر آب می دود و مانند تننده می تند و به فارسی آن را خس گویند. مُدَسِّج. (از منتهی الارب). جانور بافنده ای چون عنکبوت. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد)
ورغلاننده و برانگیزاننده و تباه کننده. (ناظم الاطباء). اغواکننده. افسادکننده: دساه، اغواه و افسده. (متن اللغه) (اقرب الموارد) ، پنهان کننده. (از متن اللغه) ، بردارندۀ حدیث از کسی و نقل کننده آن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) : دسا عنه حدیثاً، احتمله. (متن اللغه) (اقرب الموارد)
ورغلاننده و برانگیزاننده و تباه کننده. (ناظم الاطباء). اغواکننده. افسادکننده: دساه، اغواه و افسده. (متن اللغه) (اقرب الموارد) ، پنهان کننده. (از متن اللغه) ، بردارندۀ حدیث از کسی و نقل کننده آن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) : دسا عنه حدیثاً، احتمله. (متن اللغه) (اقرب الموارد)
بیمار گران. (منتهی الارب) : رجل مدنف، مردی بر جای بمانده. بیماری گران. (از مهذب الاسماء). آنکه به سبب عشق در شرف مرگ است. (از بحر الجواهر). گرفتار بیماری گران و سخت. (ناظم الاطباء). که بیماری مشرف به موتش کرده است. (از متن اللغه). نعت است از ادناف. رجوع به ادناف شود
بیمار گران. (منتهی الارب) : رجل مدنف، مردی بر جای بمانده. بیماری گران. (از مهذب الاسماء). آنکه به سبب عشق در شرف مرگ است. (از بحر الجواهر). گرفتار بیماری گران و سخت. (ناظم الاطباء). که بیماری مشرف به موتش کرده است. (از متن اللغه). نعت است از ادناف. رجوع به ادناف شود
ابر نزدیک، نزدیک پرواز: پرنده محل پریدن مرغ (نزدیک زمین) : ایزد - عزاسمه و تعالی - مارا از مسف صحبت بوم صفتان شوم دیدار بمطار همت این همای مبارک سایه رسانید. ابر نزدیک شوند ه، مرغ پرنده نزدیک زمین
ابر نزدیک، نزدیک پرواز: پرنده محل پریدن مرغ (نزدیک زمین) : ایزد - عزاسمه و تعالی - مارا از مسف صحبت بوم صفتان شوم دیدار بمطار همت این همای مبارک سایه رسانید. ابر نزدیک شوند ه، مرغ پرنده نزدیک زمین